اسلام به ذات خود دارد بسی
عیبها!
مسعود نقرهکار
«آزاد آزاده»، ۲۵ خرداد ۱۳۹۱:
نوشتار
زیر از آقای دکتر مسعود نقرهکار، نویسنده و پژوهشگر تاریخ، به نقد دیدگاه روشنفکران
دینیای چون عبدالکریم سروش میپردازد که با تفکیک میان «ذاتی» و «عرَضی» یا
«پوسته» و «هسته» یا «گوهر» ادیان، معتقد هستند که اسلام، در ذات و گوهر و هسته
خود، بی عیب و نقص و پاک و مبرا است، و اگر عیبی هست، از أعراض دین و آدمیان
مسلمان است نه خود اسلام. البته برخی اندیشمندان، گوهر ادیان را اخلاق دانستهاند
که امری است مشترک میان همه انسانها؛ اما این دیدگاه نیز چندان معقول نیست، زیرا
دین باید مبتنی بر اخلاق باشد نه برعکس و اخلاق، امری است کاملاً مجزا و مستقل از
دین.
به هر روی، مسعود نقرهکار در این نوشتار، معتقد
است:
«یک بیمسؤولیتی
و بیپروائی نمونهوار سیاسی و اخلاقی میطلبد که در قرن بیست و یکم، آن هم در
پرتو تجربه «حکومت اسلامی» و موجودی به نام روحالله خمینی ـ یعنی موجودیتی بازتعریف
و بازتولید خدعه و جهالت و جنون و جنایت ـ که نه فقط آبرو و حیثیت یک ملت که آبروی
انسان و انسانیت برده است، دست به عوامفریبیای نخنما برد که: آی ایهالناس این
همه فجایع ناشی از بدفهمی و نادانی شما معیوبان و ناپاکان است. این نوع آوازهگریها
چیزی جز گریز از نقد سنجشگرانه معنا نمیدهد، و حکمتاش نیز باز چیزی جز ذبح شرعی
انسان و انسانیت در مسلخ وهم و وحی نبوده و نخواهد بود.»
متن کامل این نوشتار، به شرح زیر است:
اگر معما نباشد، لابد معجزتی است که رفتار تاریخی،
فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، یک «اسانشیل» [essential: ذاتی] که سرشت و جوهرهاش بیعیب و پاک، و
ماهیت و مقوماتاش آگاهی و تعادل و انسانیت جلوه داده شده است، در وجه غالب، جهالت
و جنون و جنایت از آب درمیآید. این ادعائی کهنه است که دین مبین اسلام، ذاتی پاک
و بیعیب دارد، دینی که در نگاهی همهجانبه و واقعی جوهره و عناصر متشکله ذاتاش
مندرجات و آموزههای قرآن، کلام و قلم و کردار پیامبر اسلام و خلفای راشدین و ائمه
اطهار و موجوداتی مثل «امام خمینی» هستند.
بسیاری از جامعهشناسان و فلاسفه مسلمان وطنی و
غیروطنی کوشیدهاند تا با دهنکجی به واقعیتی به بزرگی زندگی و تاریخ، با نوعی
حسابگری ارادهگرایانه، عناصر شکلدهنده این ذات مطهر را تفکیک و پارههائی از آن
را سرند کرده و مؤدبانه در حاشیه بریزند، و فقط محتویات قرآن، و کلام و قلم و
کردار پیامبر اسلام را ذات اسلام معرفی کنند. تلاش این مجموعه این بوده و هست که
حساب و کتاب قرآن و پیامبر اسلام را از حساب و کتاب شخصیتها و تجلیات تاریخی و
اجتماعی غیرذاتیای که به تعبیر این جامعهشناسان و فیلسوفان، شخصیتها و تجلیات «عرضی»اند،
جدا کنند. یعنی در تحلیل نهائی صادرشده از سوی این جماعت، قرنها إرعاب و إرهاب و
جنون و جنایت، هیچ ربطی به این ذات مقدس ندارند. این جامعهشناسان و فلاسفه اصلاحگر
و « مدرن»، در پس کُشتی گرفتن با کلمات چغر و مرعوبکننده اما چیزی جز توجیه و
سفسطه و شکستن کاسه کوزه بر سر مسلمانان بینوا تحویل تاریخ ندادهاند. در این میانه
حتی اگر تقسیمبندی ذاتی و عرضی، که نه یک تقسیمبندی فلسفی بلکه خدعهای سیاسی به
نظر میرسد نیز پذیرفته شود، معلوم نیست تکلیف ایرادها و نقدها و نظرهای متعارضی
که به ذات اسلام، یعنی قرآن و کلام و قلم و کردار محمد پیامبر اسلام وجود دارند،
چه خواهند شد؟! و با چه نوع عقل و فلسفه و جامعهشناسیای میتوان تبیین و توجیه
کرد که یک ذات و یک پدیده بیعیب و پاک و معصوم و مطهر و معطر میتواند در وجه
غالب قرنها انبوههای جهالت و جنون و جنایت تولید کند بی آنکه این تولیدات ربطی
به این ذات داشته باشند، و فلاسفه و عقلایش هم با گستاخی و یکدندگی، همه پلیدیها
و پلشتیها را تقصیر و گناه پیروان این ذات و موجوداتی به نام فقیه و مفتی و مشابهین
آنها قلمداد کنند، و حتی بسط اجتماعی و تاریخی این ذات را با «عرَضی» خواندن آنها
بیگانه با این ذات نشان دهند. یک بیمسؤولیتی و بیپروائی نمونهوار سیاسی و اخلاقی
میطلبد که در قرن بیست و یکم، آن هم در پرتو تجربه «حکومت اسلامی» و موجودی به
نام روحالله خمینی ـ یعنی موجودیتی بازتعریف و بازتولید خدعه و جهالت و جنون و جنایت
ـ که نه فقط آبرو و حیثیت یک ملت که آبروی انسان و انسانیت برده است، دست به
عوامفریبیای نخنما برد که: آی ایهالناس این همه فجایع ناشی از بدفهمی و نادانی
شما معیوبان و ناپاکان است. این نوع آوازهگریها چیزی جز گریز از نقد سنجشگرانه
معنا نمیدهد، و حکمتاش نیز باز چیزی جز ذبح شرعی انسان و انسانیت در مسلخ وهم و
وحی نبوده و نخواهد بود.
پذیرش و تن دادن به این فریب بزرگ که:
«اسلام به ذات خود ندارد عیبی،
هر عیب که هست از مسلمانی ماست»
از سوی مردم مسلمان در بهترین حالت، واکنشی حسی
- عاطفی نسبت به عملکرد تاریخی ـ اجتماعی این ذات و عرَضیاتاش است، اما اینگونه
ادعاها همراه با تبلیغ و ترویج «حکیمانه» از سوی فلاسفه مسلمان و «نواندیشان و
روشنفکران دینی» دیگر یک واکنش روانی نیست، تبلیغ و ترویج خدعهای سیاسی و عوامفریبی
است. بشریت قرنها ذات اسلام [را] تجربه کرده است، حضراتی که بیاعتنا به این
تجربههای هولناک تلاش میکنند با فرافکنی و نوعی نسبیتگرائی و «گرائی»های دیگر،
به ویژه با چماق تقبیح ذاتگرائی، مانع نمونهبرداری آسیبشناسانه از این ذات
شوند، مسلمانان را نیز تحقیر و توهین و تحمیق کرده و میکنند.
منبع: وبسایت
«گویانیوز» (تیتر، مقدمه، عکسها و ویرایش شکلی از وبلاگ «نجواهای نجیبانه»)
*
دیدگاههای وارده در نوشتارها لزوماً دیدگاه «نجواهای نجیبانه» نیست.
نوشتارهای مرتبط:
------------------------------------
لطفاً از نوشتارهای زیر
نیز دیدن فرمائید
(نوشتارهای برگزیده
وبلاگ):
(به ترتیب، از نوشتارهای قدیمیتر به جدیدتر)
جنایتها
و خیانتهای جمهوری اسلامی (۱۴): احکام دهگانه شاهرودی - خمینی درباره تجاوز،
شکنجه و کشتار
جنایتها
و خیانتهای جمهوری اسلامی (۱۸): سرنوشت دردناک و رقتانگیز فرماندهان و قهرمانان
جبهههای جنگ
------------------------------
لطفاً در صورت امکان و
صلاحدید، عضو شوید:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
*** نظرات شما بلافاصله منتشر میگردد ***