جنایتها و خیانتهای
جمهوری اسلامی (۱۴):
احکام دهگانه شاهرودی -
خمینی درباره تجاوز، شکنجه و کشتار
مسعود نقرهکار
... سعید محسنی
نائینی با اتکا به رساله احکام دهگانه یا ده فرمانی که آیتالله شاهرودی بر مبنای
احکام جزای اسلامی تنظیم و تدوین کرده است، عمل میکرد. این رساله شقاوت و شکنجه و
کشتار یکی دیگر از مراجع درس او بود. سعید کپیای از بخشهائی از این رساله کوتاه
را برایم آورد. اصل این سند در اختیار روحالله حسینیان در مرکز اسناد انقلاب
اسلامی نگهداری میشد. شاهرودی در سال ۶۰ این فرمانها را، که خمینی و گیلانی هم
باور داشتند و به کار بسته بودند، تنظیم و صادر کرد.
مبانی این رساله کتابها و رسالههای مختلف(۱)، به ویژه
کتابهای زیر برداشته شدهاند:
- الیقین،
نوشته سید ابن طاووس، تحقیق انصاری در مؤسسه الثقلین بیروت ۱۴۱۳ قمری؛
- المجروحین،
ابن حبان، تحقیق محمود ابراهیم زاید، دارالوحی، حلب، ۱۳۹۶ قمری؛
- التنبیه الإشراف
علی ابن حسین مسعودی، دارالتراث، بیروت، ۱۳۸۸ قمری؛
- تاریخ یعقوبی،
احمدبن ابی یعقوب کاتب، دارالصعب، بیروت، ۱۴۰۷ قمری؛
- تاریخ طبری،
محمد ابن الجریر طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دائرة المعارف مصر، ۱۴۱۳ قمری؛
- الامامت و
الاسیاست، (امامت و سیاست) ابن قتیبه دینوری، چاپ مکتب مصطفی البابی، مصر، ۱۳۸۸
قمری.
***
احکام دهگانه یا ده فرمان !
۱- شکنجه باید مؤثر باشد. بیشرمانه و نفرتانگیز. زندانی
باید حس کند که در این حال مفهوم مذهب، خود شکنجه است که قربانی با درد و زخم
شکنجه به آن معنا بدهد.
۲- زندانی زیر شکنجه فریاد میزند، فریادها آنقدر هولناک
و دلخراش هستند که تصورش در این جهان ممکن نیست. زندانی را مسخره کنید، تحقیرش کنید
بر او تف بیاندازید. به او بخندید.
۳- خدا، حضرت
زهرا، آقا امام زمان در فریاد زندانی جای مناسبی دارند. این کلمات را زیر شکنجه آنقدر
کشیده و دردناک ادامه پیدا میکند که به پژواک(۲) هراسناکی تبدیل میشود. بزنید،
بزنید، بزنید تا که در درون خود زندانی پژواک خاموش شود.
۴- بارها و
بارها زندانی فریاد میزند و میگوید به مادرم و پدرم ناسزا نگوئید. مرا بزنید،
مرا بکشید. من شما را میفهمم اما خدا کجاست؟ چرا اینجا نیست؟ چرا او را احساس نمیکنم؟
در این شرایط اگر زندانی پدر و مادر دارد آنها را در شکنجهگاه حاضر کنید. عریان
کنید، اول زندانی را بزنید تا آنها التماس کنند و بعد آنها را مجبور کنید در حضور
زندانی با هم آمیزش جنسی کنند. زندانی را بیشتر بزنید، او را خونین کنید. از زندانی
بخواهید به آنچه بازجو میخواهد اعتراف کند تا پدر و مادرش آزاد شوند.
۵- شکنجه تعریف
خاص خود دارد...؛ اما شما یک شکنجهگر، یک انسان مذهبی هستید که با ظرافت خاص
شکنجه میکنید. باید بدانید آنقدر باید بزنید که سهم مهمی در پاک کردن گناه زندانی
داشته باشید. اجازه ندهید زندانی با گناه بمیرد، او را آنقدر شکنجه کنید و بزنید
تا پاک پاک شود، در رفتن بهشت زندانی سهیم باشید.
۶- زندانی باید
آنقدر در زیر شکنجه بماند که شدیداً وجودش مورد نفرت و تحقیر خودش باشد. باید
روحاً از هر گونه شناخت خالی شود. باید او را در خودش به دار بزنید، در این حالت
زندانی ارادهای ندارد و نمیتواند فکر کند، زندانی خوب و بد را نمیفهمد. شخصیت
ندارد، بیهویت است، در یک چنین حالتی آدم میکشد، جاسوسی میکند، شکنجه میکند و
روی مین میرود، به مادر و خواهر خودش تجاوز میکند و هر وقت بخواهید خود را دار میزند.
۷- در بهترین
شرایط بدن زندانی را وسیله گناه و ثواب قرار دهید، بدن را با شلاق تعزیر کنید، بزنید،
بزنید تا از پوست و گوشت عبور کند، حفره ایجاد کند تا هوا به استخوان برسد، درمان
نکنید تا استخوان تغییر رنگ بدهد، و عفونت کند، روی عفونت بزنید تا فضایی ایجاد
کند تا زندانی در برزخ چرک و خون یا اعتراف به جرم و گناه کند یا بمیرد.
۸- ما وسیلهای
هستیم برای وادار کردن زندانی اول اعتراف به جرم و بعد گناه. برای پاک شدن از گناه،
زندانی را تغزیر کنید، از همان لحظه ورود به اتاق تعزیر، فرصت فکر کردن ندهید،
زندانی را بزنید، بزنید تا قادر به جمعبندی افکار خود نباشد و بازجو برایش فکر
کند. زندانی باید خود قربانی اعمال هولناک شکنجه شود. عمل شکنجهگر بارها و بارها
باید نسبت به اصل جرم پر از خشونت و شقاوت باشد، با درد و فریاد زندانی باید حس
لذت در بهشت رفتن را داشته باشید، که وعده خدا دروغ نیست.
۹- دادگاههای انقلاب خود ابزار شکنجه هستند، محکومیت زندانی
را باید بازجو تعیین کند. این دادگاه فقط یک اتاق است، که حاکم شرع در آن نشسته
است. آنچه ما تعیین کردهایم باید حاکم شرع امضا کند. کافی است زندانی را در چند
لحظه ببیند، گاهی وقتها هم این سعادت را ندارد. در واقع حاکم شرع به جای قضاوت،
شکنجه و جنایت را تائید میکند، حاکم شرع اگر بخواهد خود قضاوت کند ممکن است از
فرد به اصطلاح منافق یا کافر، یک مظلوم بیپناه و در نهایت یک شهید بسازد یا
قهرمان معرفی کند. به این جهت حکم زندانی حق ماست نه حق حاکم شرع، صلاحیت قاضی را
ما تعین میکنیم.
۱۰- زندانی یا
منافق، ملحد و مرتد یا کافر باید ثابت کند که نیست، و چگونگیاش در زندان است. از
تمام موانع عبور کنید تا اغفال نشوید، حامله است، باشد، برای رسیدن به اطلاعات،
نطفه را بزنید، شما مالک زندانی هستید، با تمام توان به شخصیت و حیثیت و آبرو، و
بدن زندانی یورش کنید تا مرز انهدام او را بکشید، مهم نیست که زندانی چه چیزی از
دست میدهد، حتی عامل دختر بودن و زن بودن، باید ویران شود، زندانی محکوم است، برای
زنده بودن باید از برزخ ما بگذرد.
***
احکام فوق در سخنان و رهنمودهای خمینی و گیلانی و آیتاللههای
دیگر تکرار شدهاند. خمینی در آذر ماه ۱۳۶۰ در سخنرانیاش بر عمل به این احکام و
احکام مشابه تأکید کرد. او گفت:
"... یوم
الله واقعی روزی است که امیرالمؤمنین(ع) شمشیر را کشید و خوارج را از اول تا آخر
درو کرد و تمامشان را کشت، ایام الله روزهائی است که خداوند تبارک و تعالی یک
زلزلهای وارد میکند، یک سیلی وارد میکند، یک طوفانی وارد میکند، به این مردم
شلاق میزند که آدم بشوید. امیرالمؤمنین اگر بنا بود مسامحه کند شمشیر نمیکشید تا
۷۰۰ نفر را یک دفعه بکشد. در حبسهای ما ییشتر از این اشخاص هستند که مفسداند،
اگر ما اینها را نکشیم و هر یکیشان بیایند بیرون، آدم میکشند، آدم نمیشوند اینها،
شما علما چرا فقط سراغ احکام نماز و روزه میروید، چرا هی آیات رحمت در قرآن میخوانید،
و نمیروید آیات قتال را بخوانید؟ رحمت مخالف با خداست، ما خلیفه میخواهیم دست
ببرد، حد بزند، رجم کند، همانطور که رسول الله دست میبرید، حد میزد، رجم میکرد،
همانطور که یهود بنیقریظه را چون جماعتی ناراحت بودند قتل عام کرد، اگر رسول
الله فرمان [داد]، خانه را آتش بزنید، فلان حانه را از بین ببرید، حکم به عدل کرد،
زندگی را باید با قصاص تأمین کرد زیرا حمایت توده زیر این قصاص خوابیده است، با
چند سال زندان کار درست نمیشود، این عواطف بچهگانه را کنار بگذارید، مجرم محاکمه
ندارد، و باید او را کشت، تنها باید هویت آنها را ثابت کرد و بعد او را کشت. اگر زیر
تعزیر جان بدهند کسی ضامن نیست، فتوی مجتهد اعلم این است. (روحالله خمینی، آذرماه
سال ۱۳۶۰).
"هر کس در خیابان و در هر جای دیگر علیه حکومت اسلامی
قیام کرد در همان جا باید حکم اعدامش صادر شود." (آیتالله مشکینی، بهمن سال
۶۰)
"تعزیر باید
پوست را بدرد و از گوشت عبور کند و استخوان را بشکند... بازجویان دکتر و پزشک
هستند، و اگر بیمار در جریان معاینه و معالجه بمیرد، این است، ممکن است.... حتی
اگر محارب زیر تعزیر جان بدهد کسی ضامن نیست، این عین فتوای حضرت امام است."
(آیتالله گیلانی، شهریور ۶۰)
"... اسلام
اجازه میدهد اینها را که در خیابان تظاهرات مسلحانه میکنند و دستگیر میشوند باید
در کنار دیوار همین جا با گلوله بزنند و از نظر اصول فقهی لازم نیست به محاکم صالح
بیاورند، برای اینکه محارب بود، اسلام اجازه نمیدهد بدن مجروح اینگونه افراد باغی
به بیمارستان برده شوند، باید تمام کشته شوند، احکام جمهوری اسلامی این است، هر کس
در برابر این نظام و امام عادل بایستد زخمیاش را باید زخمیتر کرد که کشته شود. حکم
اسلام چیزی نیست که تازه آورده باشیم." (گیلانی، بهمن ۱۳۶۰)
زیرنویس:
* سلسله مطالبی که چهاردهمین بخش آن را خواندید، اظهارات یکی
از کارکنان سابق قوه قضائیه حکومت اسلامی در شکنجهگاهها و زندانهای این حکومت،
و در جبهه جنگ است. او به عنوان شاهد تجاوز به دختران و زنان زندانی، شاهد شکنجه و
اعدام زندانیان سیاسی و عقیدتی، از گوشههایی از جنایتهای پنهان مانده جنایتی به
نام حکومت اسلامی پرده بر میدارد. (با توجه به اینکه در زندانهای حکومت اسلامی،
شاغلین در زندانها از نامهای متعدد و مستعار استفاده میکردند - و میکنند-، نامها
و فامیلیها میتوانند واقعی و حقیقی، نباشند).
برای پیشبرد گفت و گوها قرارمان این شد که در صورت امکان یک
هفته مسائل مربوط به سالهای گذشته مطرح شود و یک هفته مسائل روز. راوی این سلسله
مطالب سال ۱۳۸۵ ایران را ترک کرده است و در یکی از کشورهای شرق آسیا پناهنده است،
او اما به دلیل شغلهای حساس و ارتباطهای گستردهاش به هنگام خدمت، هنوز با تعدادی
از فرماندهان سپاه و نیروهای انتظامی، کارکنان قوه قضائیه و روحانیون ارتباط دارد.
اطلاعاتی که پیرامون مسائل جاری داده میشود از طریق همین ارتباطهاست.
۱- "... کتاب
دیگری که مورد استفاده سعید محسنی نائینی قرار میگرفت کتاب "المکافات الجنایات"
بود که در بمبئی توسط "المنصوربن کاتب لنک هوری" تدوین و تنظیم شده بود
و اگر اشتباه نکنم گویا به سال ۱۳۱۴ قمری چاپ شده. با استناد به احکام این کتاب،
کافر باید آتش زده شود، مشرک باید آتش زده شود، ملحد و منافق با شمشیر گردن زده
شوند. باغی و لواطکار باید مثله شوند و دیوار روی سرشان خراب شود و لواطکار باید
از بلندی پرت شود، لاشه منافق باید طعمه حیوانات شود و...."
خواندن همین احکام باعث شده بود که سعید قاطعانه بگوید و
بخواهد که زندانی کارش در مقابل شکنجه مقاومت است، یعنی زندانی مساوی است با
مقاومت، و کار بازجو این است که از زندانی مجرم بسازد. کار شکنجهگر هم طبق تعریف
شرع مبین ایجاد درد مطلق و شکستن حرمت و هیبت کفر و نفاق و الحاد است. زندانی مجرم
است، در تعریف خاص شرع زندانیای که محکوم به گناه ست مجوز بازجو است ؛ در نهایت
مجوز بازجو ذات گناه زندانی است و...
در زندانهای جمهوری اسلامی این دستورالعمل شیخ حر عاملی در
رسائل شیعه آویزه گوش همه بود که: "... حکم از طرف قاضی شرع بدون فوت وقت، حتی
خوردن آب و غذا باید اجرا و اقدام شود و اگر در انجام وظیفه (اجرای دستور حاکم شرع)
کوتاهی شود شخص خاطی میباید ۸۰ ضربه تازیانه تعزیر شود."
۲- "بسیاری از بازجوها و شکنجهگرها معنای پژواک را
نمیدانستند. کار من شده بود معنا کردن این واژه برای آنها!"
منبع: وبسایت «گویانیوز»
سایر بخشهای «جنایتها و خیانتهای جمهوری
اسلامی»:
------------------------------------
لطفاً از نوشتارهای زیر
نیز دیدن فرمائید
(نوشتارهای برگزیده
وبلاگ):
(به ترتیب، از نوشتارهای قدیمیتر به جدیدتر)
------------------------------
لطفاً در صورت امکان و
صلاحدید، عضو شوید:
با سلام و خسته نباشید
پاسخحذفو تشکر به خاطر روشنگری هایی که می کنید
از شما درخواستی داشتم اگر ممکن است یک دعوتنامه بالاترین برای بنده بفرستید
موفق و موید باشید
sat150@gmail.com
سلام به احسان عزیز. خسته نباشید. ممنون از لطف شما. متأسفانه من در حال حاضر دعوتنامه بالاترین در اختیار ندارم.
پاسخحذفبه امید یافتن راهی به رهائی از راه آگاهی.
بازم تشکر
حذفامیدوارم همیشه پیروز و سربلند باشید...
به امید ایرانی آزاد و آباد
تشکر از شما دلیر مردان
پاسخحذف