صفحات

۱۳۹۰ بهمن ۲۲, شنبه

گذار به جمهوری اسلامی پساخامنه ای؛ چرایی و چیستی



گذار به جمهوری اسلامی پساخامنه‌ای؛ چرایی و چیستی



«نجواهای نجیبانه»، آزاد آزاده، ۲۲ بهمن ۱۳۹۰

سخن آغازین

«دیروز هرچه بود گذشت، به امروز بیندیش و به فردایی که در پیش است و ممکن است تو [خامنه‌ای] در آن نباشی، ما نام نیک تو را خواهانیم.»

(بخشی از نامه بیست و دوم محمد نوری‌زاد به رهبری، با عنوان «سید علی بشنو!»)
پیش از هر سخنی، باید بگویم که قصد من در این نوشتار، به هیچ روی طراحی یک تئوری توطئه و «دایی‌جان ناپلئونی»اندیشی نیست. همچنین، به هیچ روی بر آن نیستم که تلاش‌های ارجمند نجیبان آزاده و استواری چون محمد نوری‌زاد، حسین علایی و عماد افروغ را کم‌فروغ سازم یا بر طبل تفرقه و اختلاف بکوبم؛ اما به هر روی، «علاج واقعه، قبل از وقوع باید کرد!»؛ جهان سیاست، جهان واقع‌بینی و واقعیت‌های تلخی است که گاهی ممکن است به مذاق و مزاج ما خوش نیایند. بنا بر این، با عرض پوزش از همه شما عزیزان، نمی‌توانم به سادگی از کنار برخی شواهد گسترده بگذرم و تحلیل خود را به فراسوی ذهن و ضیمر خویش بفرستم.


چندی پیش در مقدمه نامه بیست و یکم محمد نوری‌زاد، با عنوان «چرا سید محمد خاتمی خواستنی‌تر از شما است؟»، مطلبی نگاشتم با عنوان «آیا رهبر بعدی محمد خاتمی است؟!»، که البته با واکنش‌های متفاوتی روبه‌رو گشت. اما هرچه پیش‌تر می‌رویم، شواهد مؤید و پشتیبان این ادعا بیش‌تر می‌شوند؛ و اینک، به طور مختصر، به برخی از این شواهد اشاره می‌کنم.

شاهد (۱)
به نظر می‌رسد که تحلیل‌گران و تصمیم‌گیران پشت پرده جمهوری اسلامی، با توجه به شرایط امروز، از نظر داخلی و بین‌المللی، و با توجه به پایان رسیدن دوران دیکتاتورها، و البته نزدیک شدن به پایان عمر علی خامنه‌ای، به این نتیجه رسیده‌اند که اگر می‌خواهند «جمهوری اسلامی» و تصمیم‌سازان اصلی آن را حفظ کنند، باید «سرنوشت را از سر، نوشت» و کارنامه مردودی ترم نخست جمهوری اسلامی را بنویسند و بپذیرند، و بدین سان، به دوران پساخامنه‌ای وارد شوند؛ و شرط نخست این پذیرش، اعتراف به خطاهای خمینی و خامنه‌ای و نوشتن کارنامه مردودی این دو و برخی اطرافیانشان است. و محمد نوری‌زاد، خواسته یا ناخواسته، مشغول نگارش این کارنامه شده است. 


محمد نوری‌زاد و نهضت‌نامه‌نگاری او، نقش کاتالیزوری آگاهی‌بخش را برای دوران گذار ایفا می‌کنند؛ این گذار، از جمهوری اسلامی پیشاخامنه‌ای، به جمهوری اسلامی پساخامنه‌ای خواهد بود؛ و نوعی جراحی است که خالی از درد نیست؛ نقش این کاتالیزور، با دادن برخی هشدارها و پیش‌آگاهی‌ها، کاستن از رنج جراحی نیز هست. اما با این وجود، در دو سوی این گذار، یک چیز وجود دارد: «جمهوری اسلامی»؛ و پس از گذار به دوران پساخامنه‌ای نیز «جمهوری اسلامی» همچنان در دست تصمیم‌سازان اصلی جمهوری اسلامی، در پیش و پشت پرده، باقی است؛ با این تفاوت که در جمهوری اسلامی پساخامنه‌ای، رهبری، به صورت مستقیم‌تری، انتخابی خواهد بود یا حداقل با مشارکت خبرگانی از طیف‌های وسیع‌تری از جریان‌های مختلف مردم و متخصصان گوناگون، اعم از معمم و مکلا، انتخاب خواهد شد؛ طرح چنین مجلس خبرگانی را هاشمی رفسنجانی و طیف هم‌فکر او در دوران ریاست وی بر مجلس خبرگان، مد نظر داشتند؛ هرچند به نظر می‌رسد بر اساس شرایط جدید، در دوران جمهوری اسلامی پساخامنه‌ای، الزاماً رهبری بیش‌تر به مقامی تشریفاتی تبدیل و فروکاسته خواهد شد. 






محمد نوری‌زاد و جریان پشت سر او می‌خواهند اذهان را آماده سازند تا با شمارش و پذیرش این خطاها، آقای خامنه‌ای را با سرانجامی نیکو بدرقه کنند و پس از او، رهبری را به صورت انتخابی درآورند؛ و به نظر می‌رسد که بهترین گزینه برای این رهبر انتخابی، محمد خاتمی - یا حتی حسن خمینی - باشد؛ اما چرا گزینه نخست را محمد خاتمی می‌دانم؟! 




دلایل گوناگونی برای در نظر گرفتن محمد خاتمی برای رهبری بعدی وجود دارد؛ از جمله:
الف) محمد خاتمی از درون همین نظام برخاسته و دو دوره ریاست جمهوری بوده است؛
ب) محمد خاتمی هنوز محبوبیت نسبی خود را در داخل و خارج، البته تا حدودی، حفظ کرده است؛ 
ج) نظام جمهوری اسلامی تا کنون با محمد خاتمی کج دار و مریز رفتار کرده است؛
د) محمد خاتمی، که دانش‌آموخته فلسفه است، اندیشه‌هایی نسبتاً دموکراتیک دارد و با شرایط جدید، سازگارتر است؛ 




ه) بسیاری از طیف‌های درون نظام جمهوری اسلامی، اعم از اصلاح‌طلب و محافظه‌کار، معمم و مکلا، عموم مردم و فرهیختگان و نخبگان، با اندیشه و شیوه او، همدلی دارند؛ 
و) محمد خاتمی با توجه به سابقه ریاست جمهوری او، در جهان نیز شناخته شده و نسبتاً مقبول است؛
ز) محمد خاتمی هیچ‌گاه رادیکال عمل نکرده و مرزهای جمهوری اسلامی را پشت سر نگذاشته است؛ او و مجموعه شاخص اصلاح‌طلبان پشت سر او تا کنون از سرنگونی جمهوری اسلامی سخن نگفته‌اند و حرمت و حریم خامنه‌ای را حفظ کرده‌اند؛ 
ح) محمد خاتمی، سید خندان خوش‌تیپ و خوش‌پوش است....

و البته حسن خمینی نیز همه یا بسیاری از این ویژگی ها را دارد.


اما سؤال این است که: آیا نمی‌توان محمد نوری‌زاد را به سرنوشتی چون علی‌اکبر سعیدی سیرجانی مبتلا کرد یا حداقل او را به محدودیت درانداخت تا دیگر چنین بی‌باکانه ننویسد؟ کارنامه جمهوری اسلامی نشان می‌هد که قطعاً می‌توانند چنین کنند؛ پس چرا چنین نمی‌کنند؟ جواب ساده است، چون نمی‌خواهند و می‌خواهند او به کارنامه‌نویسی ادامه دهد. بنا بر این، او می‌نویسد و منتشر می‌سازد، گسترده و در ساحتی وسیع، و نه فقط می‌نویسد، بلکه آن را می‌خواند، بر روی آن موسیقی می‌گذارد؛ خوب، بنویسد؛ اما آیا نمی‌شود جلوی انتشار آن را گرفت؟ قطعاً می‌توان، اما اراده آن نیست، زیرا اراده‌ای دیگر در اندیشه است.

محمد نوری‌زاد در اوایل نامه بیست و دوم خود به خامنه‌ای با عنوان «سید علی بشنو!» از یک سو می‌گوید:

«ای عزیز، بعید است اگر با من هم‌عقیده نباشی که ما آدم کشته‌ایم، بله، آدم کشته‌ایم! نه برای برپایی حکومت عدل علی، بلکه برای برقراری خودمان، ران ملخ کجا و کشتن آدم کجا؟ ما آدم کشته‌ایم، ما آدم کشته‌ایم، ما انسان کشته‌ایم... بی‌گناه، بی‌دلیل... ما غارت کرده‌ایم، ما غارت کرده‌ایم... ما غارت می‌کنیم! به زندان انداخته‌ایم... به زندان می‌اندازیم... عده‌ای از مردم خود را از سرزمینمان از سرزمینشان تارانده‌ایم... اعدام جوانان... قتل‌های زنجیره‌ای... کوی دانشگاه... کشتار سال ۸۸...»















نوری‌زاد در اواخر نامه بیست و دوم خود می‌نویسد:
«دیروز هرچه بود گذشت، به امروز بیندیش و به فردایی که در پیش است و ممکن است تو در آن نباشی، ما نام نیک تو را خواهانیم، دوست نداریم نام تو در کنار نام کسانی ثبت و ضبط شود که بر سر مردم خویش آوار بوده‌اند، ما دوست داریم نام تو در کنار نام رهبران خوش نامی چون گاندی و نلسون ماندلا به نیکی به یادگار بماند، زمان تنگ است، به فردا بیندیش به عرصه‌ای که در پیشگاه خدا ایستاده‌ای و باید به هرچه کرده‌ای پاسخ بگویی.»








هرچند به نظر می‌رسد این سخنان نوری‌زاد در تناقض و تهافت جریان دارد؛ زیرا کسی یا جریان و اندیشه‌ای که انسان کشته، غارت کرده و...، نمی‌تواند در نیک‌فرجامی تمام، در کنار گاندی و نلسون ماندلا قرار و آرام بگیرد؛ نمی‌توان همه کشته‌ها و همه دزدی‌ها را به وادی فراموشی سپرد و به طاق نسیان کوبید و گفت: «دیروز هرچه بود گذشت!»؛ شاید مردم خامنه‌ای و تصمیم‌سازان او را ببخشایند، اما فراموش نمی‌کنند؛ امید است که مردم، دیگر به «اعدام انقلابی» و کشتن یک انسان، حتی خامنه‌ای، اعتقادی نداشته باشند، اما حداکثر به خامنه‌ای اجازه خواهند داد که تا زنده است در محله خویش در خیابان خسروی در مشهد، یک کتابفروشی مختصر راه بیندازد و در فرجام، با اندیشه آنچه کرده و بر او گذشته و بر ایران و مردم آن گذرانده، سر بر بالین مرگ بگذارد.




اما به هر روی، چنان‌چه گفته شد، محمد نوری‌زاد و طیف تصمیم‌ساز او، می‌خواهند جمهوری اسلامی را در عین فدا کردن خامنه‌ای، با نیک‌فرجامی نسبی او، به دوران پساخامنه‌ای وارد سازند؛ و بدین سان، فقط یک شخص رفته، اما سایر تصمیم‌سازان و البته جمهوری اسلامی، برقرار مانده‌اند و محمد نوری‌زاد نیز در تمامی نامه‌ها و نوشتارهای خود، نشان داده است که به دنبال برقراری جمهوری اسلامی است.

شاهد (۲)
هویت و هستی افرادی چون هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، مهدی کروبی، میرحسین موسوی، حسن خمینی و البته بسیاری افراد دیگر در حلقه‌های دوم و سوم، با جمهوری اسلامی تعریف شده است و آنها به خوبی می‌دانند که نبود جمهوری اسلامی برابر است با نبود آنها. به‌ویژه آنکه آنها در بسیاری از جرائم و جنایات جمهوری اسلامی، آمر یا شریک بوده‌اند یا در دوران مسؤولیت آنها رخ داده‌اند و با سکوت تأییدآمیز آنها مواجه گشته‌اند و هیچ‌گاه سخنی مبنی بر ندامت از گذشته یا پذیرش خطاهای پیشین بر زبان نیاورده‌اند. آنان، هیچ‌گاه مرزهای نظام را پشت سر نگذاشته‌اند؛ حتی موسوی و کروبی نیز آنجا که احساس کردند حضورشان در عرصه عمومی، باعث ناتوانی آنها در پاسخگویی به تقاضاهای فزاینده و شتابنده حامیانشان برای «اسقاط» جمهوری اسلامی گردیده، به حصر، تن سپردند و شاید این حصر، خواسته ذهن و ضمیر خود آنان نیز باشد. در این زمینه، می‌توانید به نوشتارهای زیر مراجعه کنید:


شاهد (۳)
نوشتار سردار حسین علایی با عنوان «قیام ۱۹ دی از نگاهی دیگر» که در تاریخ ۱۹ دی‌ماه ۱۳۹۰ در روزنامه رسمی «اطلاعات» انتشار یافت نیز عهده‌دار توجیه این شرایط برای طیف‌هایی در درون سپاه گردید که با سخنان افرادی چون سردار رجائی و عماد افروغ تکمیل گردید. 
شاهد (۴)
غلامعلی حداد عادل، که پدرزن مجتبی خامنه‌ای، پسر خامنه‌ای نیز هست، در ۱۷ بهمن امسال، در دیدار با «هادیان سپاه پاسداران» (نامی که به پاسدارانی داده شده‌ است که وظیفه آنها خط دادن سیاسی به گروه‌های هدف است)، از خطاهای خمینی سخن گفت؛ البته به نظر می‌رسد در این سخنان، هدف او بیش‌تر حفظ خامنه‌ای است و تخریب هاشمی، خاتمی، موسوی، کروبی و اصلاح‌طلبان است و در مقابل، خامنه‌ای و پسر او را شدیداً تأیید می‌کند؛ او در این زمینه می‌گوید:
«شما اينهايی که در بيت حضرت امام(ره) بودند و زمانی از امام حکم داشتند و مملکت را اداره می‌کردند ببينيد. اينها الآن ماهيتشان روشن شده، اما افکار اينها از همان ابتدا نيز چنين بود و متأسفانه به خاطر باطن پاک و زلال امام اينها توانسته بودند به بالاترين لايه‌های حکومت اسلامی رسوخ کنند در حالی که ماهيت فکری آنان با ماهيت انقلاب اسلامی سازگاری نداشت. اين اشتباه است که بگوييم فلانی يار امام بود پس انقلابی بوده است. نه، اينها از ابتدای انقلاب نيز روحيه انقلابی نداشتند. آقای هاشمی از ابتدا نيز ماهيتش همين بود و الآن فقط بصيرت مردم زياد شده و ايشان را شناخته‌اند. آقای خاتمی ۱۱ سال در اين کشور وزير فرهنگ بود، آيا او لياقت وزارت فرهنگ نظام اسلامی را داشت؟ آقای موسوی با اصرار امام نخست‌وزير بود، آيا او لياقت نخست‌وزيری نظام اسلامی را داشت؟ آقای کروبی رئيس مجلس بود آيا لياقت داشت؟ امام خمينی نيت و باطن خالصی داشت اما در سن هفتاد و شش سالگی رهبری نظام را بر عهده گرفت که بعضاً اطرافيانی آلوده داشت، البته که اينها هيچ چيز از ارزش‌های کار بزرگ و سترگ امام در انقلاب اسلامی کم نمی‌کند. انصافاً همه ما و جهان اسلام و بيداری اکنون جهان مديون رهبری و انقلاب امام است. اما می‌خواهم عرض کنم اشتباهاتی نيز بود و روی کار بودن چپ‌ها يا اصلاح‌طلبان در آن زمان، اشتباه امام بود


حداد عادل در ادامه در تأیید مجتبی خامنه‌ای می‌گوید:
«نه اينکه چون دامادم هست اين را عرض کنم. از دوستان ديگر بپرسيد و تحقيق کنيد. ببينيد بعد از حضرت آقا بابصيرت‌ترين فرد و انقلابی‌ترين فرد در اين کشور کيست؟ يقيناً آقا مجتبی نفر دوم هستند در کشور. البته دشمن تلاش می‌کند ارادت من به آقا مجتبی را فاميلی جلوه دهد در حالی که به هيچ وجه چنين نيست.»
این سخنان حداد عادل، حاکی از نزاع درونی دیگری نیز هست که میان دو طیف اصلی نظام جمهوری اسلامی برقرار است؛ طیفی که می‌خواهند نظام را از نظر ماهوی تغییر دهند و رهبری را انتخابی کنند و برای این منظور، محمد خاتمی را مد نظر دارند و طیفی که برای رهبری و حفظ قدرت در دستان خودشان، مجتبی خامنه‌ای را در نظر دارند.



شاهد (۵)
نمایش ماکت مقوایی خمینی، و انتشار و رسانه‌ای شدن گسترده آن، جلوه‌ای دیگر است از اضمحلال و مقوایی شدن دوران خمینی و رسیدن به دوران جمهوری اسلامی پساخمینی، پساخامنه‌ای.

سخن فرجامین؛ چند سؤال
شواهد در تأیید این تحلیل، بسیار است؛ اما باز هم این سخنان، فقط یک تحلیل و گمانه‌زنی هستند بر اساس شواهد و قرائن موجود؛ بسیار خوشحال و خرسند خواهم شد که دیگر تحلیل‌گران، این نوشته را مورد ارزیابی و نقادی قرار دهند. و البته همه این سخنان، نافی این مطلب نیست که جدالی جدی در درون نظام و در لایه‌های زیرین حاکمیت در جریان است.

سؤال‌های مشخص من از همه شما این است که:
الف) در صورت صحت این تحلیل و وقوع این پیش‌بینی، آیا اخلاقی و عقلانی است که، هم‌نوا با محمد نوری‌زاد، بگوییم: «دیروز هرچه بود گذشت، به امروز بیندیش و به فردایی که در پیش است»؟
ب) آیا این، «آزموده را آزمودن» نیست که خطاست؟
ج) آیا حفظ نظام جمهوری اسلامی، با تغییر نسبی ماهیت آن در دوران پساخامنه‌ای، راهگشاست؟


به امید یافتن راهی به رهائی از راه آگاهی، بدون دادن هزینه‌های گزاف و بی‌حاصل از جان و جیب مردم!

آزاد آزاده (اسم مستعار) – ع. خ

با پوزش از اینکه به خاطر عوارض استبداد، نتوانستم با نام کامل حقیقی با شما سخن بگویم.



نوشتار مرتبط
پاسخ محمد نوری زاد به این نوشتار:


-----------------------------








۷ نظر:

  1. ما می گویم شاه نمیخواهیم نخست وزیر عوض میشه

    ما می گویم خر نمی خواهیم پالان خر عوض میشه

    پاسخحذف
  2. یک سوال از آقای نوری زاد

    چرا برای بر قراری عدل علی باید آدم کشت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    پاسخحذف
  3. همان طور که امام می گفت شاه می باید برود ما هم

    می گویم این نظام سراپا فاسد دزد جنایتکار ......

    می باید برود

    پاسخحذف
  4. 1- پیش بینی امور سیاسی و رفتار کنشگران آن کاری است بسیار دشوار که از عهده بنده بر نمی آید.
    2- تغییر ماهیت نظام ( نسبی یا کلی) می تواند هدف اولیه و نه غایی مردم باشد.به نظر بنده هدف اول تحمیل مخالفت و به رسمیت شناختن آن توسط حکومت است.
    3- مگر رسیدن به انتخابات آزاد مد نظر نیست.حال چنانچه از این انتخابات خاتمی خارج شود کشور دچار دیکتاتوری جدید خواهد شد؟اگر بازی را با قواعد آن می پذیریم می بایست به آن وفادار باشیم.
    4- فرض کنیم امروز نظام جمهوری اسلامی ساقط شد.راه حل برای دوران پسا ج.ا چیست؟ بر اساس تجربیات سایر کشورها می بایست گروههای مورد اعتماد با تعیین نماینده برای دوره جدید قوانین و راه کارهای جدید بنویسند و اجرا کنند.من این حق خود را برای تعیین این گروهها و اشخاص را به آزاد آزاده خواهم سپرد.لطفا اسامی و افراد را شما تعیین کنید.
    5- افراد حاضر در این نظام اعم از اصلاح طلب ، اصولگرا و ... در طول این دوره 33 ساله و با صرف هزینه زیاد تبدیل به سیاست ورزان امروزی شده اند.هنر جنبش سبز تبدیل نوری زاد ، خزعلی ، قدیانی ، افروغ ، مطهری و موسوی و کروبی و ... به چهره های جدیدبوده .به نظر شما کنار گذاشتن اینان برای دوره گذار با نگاه به اصل هزینه /سرمایه گذاری/منفعت عاقلانه است؟
    6- کنار گذاشتن سرمایه ها و شروع از نو اشتباه تاریخی ایرانیان بوده است.به نظر بنده این بعلت عجله ماست.تصور ما آنست که با یک حرکت انقلابی و یک شبه و با تغییر سیستم و سپردن آن به دست افراد جدید موضوع حل شده.

    7- به نظر بنده رسیدن به آزادی و دموکراسی پروسه ای تمام نشدنی است و در این پروسه ملت/دولت می بایست گام به گام پیش روند.نمی توانیم صرف تغییر حکومت به شکل جدید و بدون تغییر و پرورش مردم به این مهم نایل آییم.ما هنوز تا تیدیل شدن به مردمی دموکرات راه طولانی در پیش داریم.

    با تشکر - مانی امیدوار

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. با عرض سلام و ادب خدمت دوست گرانقدر جناب آقای مانی امیدوار. از تحلیل نکته سنجانه شما صمیمانه سپاسگزارم. تحلیل و سؤالهای شما بسیار دقیق و هوشمندانه هستند. با این نکته شما که فرموده اید "سیدن به آزادی و دموکراسی پروسه ای تمام نشدنی است و در این پروسه ملت/دولت می بایست گام به گام پیش روند" شدیدا و کاملا موافق هستم. اما اینکه فرموده اید "من این حق خود را برای تعیین این گروهها و اشخاص را به آزاد آزاده خواهم سپرد.لطفا اسامی و افراد را شما تعیین کنید"؛ ظاهرا منظور شما این است که ما در حال حاضر گروهها و اشخاص مناسبی برای دوران پساج.ا. نداریم. در هر صورت، هر گونه گروه یا فردی برای دوران پساخامنه ای یا پساجمهوری اسلامی باید در همان پروسه ای که فرمودید و توسط رأی آگاهانه مردم انتخاب گردند و من و شما نیز یک رأی در این جریان داریم و البته هر کدام می توانیم نقشی آگاهی بخش و اخلاقی داشته باشیم.
      بررسی و تحلیل سایر نکات شما را به خوانندگان محترم می سپارم.
      مجددا از شما سپاسگزارم
      موفق باشید
      به امید یافتن راهی به رهائی از راه آگاهی، بدون دادن هزینه های گزاف از جان و جیب مردم

      حذف
  5. سام علیک
    آزاد آزاده؟؟؟؟؟؟؟ کیه جواب ندادید؟ع: عنصر خ:خر
    چرا نظر حذف میکنید

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام دوست من، نظر سرشار از ادب و اخلاق شما حذف نشده است، به همان صفحه ای که در آن نظر گذاشته بودید مراجعه فرمائید.

      به امید یافتن راهی به رهائی از راه آگاهی

      حذف

*** نظرات شما بلافاصله منتشر می‌گردد ***