تحریم انتخابات مجلس،
پرده آخر سرنگونی
محمود خادمی
«نجواهای نجیبانه»، آزاد آزاده، ۴
اسفند ۱۳۹۰
نوشتار زیر توسط محمود خادمی به «نجواهای نجیبانه» ارسال
شده است؛ محمود خادمی در این نوشتار، با تحلیل شرایط پیش روی جمهوری اسلامی،
راهکار تحریم فعال انتخابات را توصیه میکند و تحریم منفعل و خانهنشینی را بیتأثیر
و حتی دارای اثر منفی بر جنبش آزادیخواهی مردم میداند؛ او در این زمینه مینویسد:
«هر فراخوانی که برای تحریم انتخابات صادر میشود
اگر «خانهنشینی» را به عنوان راهکار «تحریم» معرفی کند، «فراخوانی سلبی» و ناقص
است، «اعتراضی خاموش» است، که نه تنها بهره چندانی عاید جنبش اعتراضی مردم نمیکند،
بلکه به رژیم فرصت میدهد که در آرامش مطلوب، سر و ته انتخابات قلابیاش را به هم
بیاورد.»
متن کامل این نوشتار، به
شرح زیر است:
تحریم انتخابات مجلس، پرده
آخر سرنگونی
محمود خادمی
انتخابات نمایشی مجلس این
بار، بر خلاف انتخابات گذشته، در شرایطی در کشور برگزار میشود که وزش نسیم بهاریِ
برای تغییر نظامهای دیکتاتوری در خاورمیانه و وقوع انقلابات در این کشورها، باعث
شده است که مردم و جوانان میهن اسیر ما نیز با جوشش و التهاب، وقوع قیامی برای
سرنگونی استبداد دینی در کشورمان را انتظار بکشند. از طرف دیگر، با ورود پارامترهای
جدید در صحنه سیاسی کشور (شرایط بینالمللی ــ تهدیدهای جنگ خارجی، تحریم نفت و
بانک مرکزی رژیم ــ، علنی شدن و شدتگیری جنگ قدرت درونی، بحرانهای لاعلاج اقتصادی،
تحریم گسترده انتخابات حتی از طرف اصلاحطلبان و...) برگزاری انتخابات به راحتی
گذشته صورت نخواهد گرفت و دردسرهای بسیار سختی در انتظار رژیم میباشد. بنا بر این،
در این شرایط، مردم و جوانان میهن، میتوانند با استفاده درست از فرصتهای پیشآمده،
به هدف دیرینهشان یعنی آزادی و رهائی مردم و کشور خود دست پیدا کنند.
تحریم چرا ؟
۱- یک سر تمام نارسائیها
و فسادهای موجود در کشور ما، به نمایندگانی وصل است که در کرسیهای همین مجلس ــ
خانه فساد ــ لانه کردهاند. برای زنان کشورمان روشن است که قوانین و احکام تبعیضآمیز
و زنستیزانه ای که بیش از سی سال آسایش و امنیت را از آنان گرفته است، توجیه
قانونی دارد و قانونش در همین مجلس تدوین شده است. جوانان دلیر کشورمان، دانشجویان
عزیز میهنمان و... خوب میدانند، اگر آزادی و شادیشان سلب شده، اگر از نبود
امکانات برای شکوفائی استعدادها رنج میبرند، اگر از آینده مبهم شغلی که در
انتظارشان است، نگرانند و اگر دنیائی ممنوعیت در مسیر کار و زندگی دارند، به دلیل
قوانین ضد مردمی است که توسط همین مجلس تصویب میشود، و همه مردم ایران میدانند،
سرمنشاء فقر، گرانی، بیکاری و سایر مصائب و بلایای اجتماعی به قوانینی گره خورده
است که در این خانه فساد تنظیم و تدوین میشود و.... بنا بر این، طبیعی است که
زنان و مردان ایران حق داشته باشند که بگویند چرا باید به کسانی که میخواهند در این
لانه فساد بیتوته کنند با رأی خود مشروعیت بدهند؟
۲- اکنون که متحدین دیروز
ــ اصلاحطلبان ــ رژیم هم، بازی انتخابات او را جدی نگرفتهاند و در آن شرکت نمیکنند،
دیگر در این انتخابات، بر خلاف انتخابات دورههای اصلاحات و انتخابات ریاست جمهوری
۲۲ خرداد، مردم و رأیدهندگان در معرض انتخاب بین «بد» و «بدتر» قرار ندارند، تا
با دادن میلیونها رأی به کاندیدای «بد» (کاندیدای اصلاحطلب) انزجار خود را از «ولی
فقیه» و دستپروردگانش به نمایش بگذارند. در این دورهِ انتخابات، انتخاب میان «بدتر»
و «بدتر» است. بنا بر این، دیگر توجیهات واهی گذشته برای شرکت در انتخابات یعنی
انتخاب بین «بد» و «بدتر» وجود ندارد. پس اگر اغراض و اهداف پشت پردهای وجود
نداشته باشد، هیچ دسته و گروهی نمیتواند بهانه و دلیل موجه و مشروعی برای شرکت در
انتخابات ارائه دهد. مضاف بر آن که دیگر در میان مردم هم رغبتی برای شرکت در چنین
نمایشاتی وجود ندارد.
بنا بر این برای رهائی از
دلمردگی و بیاعتمادیهای ناشی از رکود و رخوت جنبش سبز، فرصتی فراهم و در دسترس
مردم قرار گرفته، تا دوباره چشمههای امید و انرژی مردم به غلیان و جوشش درآیند و
باز هم غرش اعتراضات خشمآگین مردم در خیابانهای شهرها، امنیت و آسایش را از ولی
فقیه و دشمنان مردم سلب نماید. پس بر تکتک مردم و گروهها و سازمانهای سیاسی
مخالف رژیم واجب است که این فرصت گرانبها را مغتنم بشمارند، چرا که رسوائی شکست رژیم
در انتخابات، روانشناسی جنبش اجتماعی را ارتقاء میدهد و خون تازهای به رگهایِ
فسرده جنبش به کما رفته مردم جاری میکند و جنبش اعتراضی مردم را برای کسب پیروزیها
و بر داشتن گامهای بعدی آماده میسازد.
چه نوع تحریم؟
منطق تحولات بعد از
انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد حکم میکند که از هر دریچهای که برای آزادی،
مبارزه و اعتراض گشوده میشود باید حداکثر بهرهبرداری را به عمل آورد. همچنین
اعتراضات مردم در ۲۵ بهمن امسال نشان داد که دوران تیراندازی و کشتن مردم معترض در
خیابانها، به پایان خود رسیده است. در این صورت مردم میتوانند بیمحابا و جسورتر
از همیشه وارد کارزارهای خیابانی شوند. بنا بر این، باید از آزادی نسبی که ــ که
مرهون موقعیت دشوار داخلی و بینالمللی رژیم و انبوه بحرانهای گریبانگیر آن است
ــ اجباراً رژیم در دوران انتخابات به آن تن خواهد داد، بهرهبرداری نمود و از آن
برای استمرار مبارزه با نظام حاکم استفاده نمود.
این قانون مبارزه با
ستمگران است که از هر شکافی که در دستگاه سرکوب ــ به دلایل داخلی و یا بینالمللی
ــ باز میشود، اگر خوب استفاده شود، امکانات گستردهتری برای مبارزه در اختیار
مردم معترض و مبارزین قرار میگیرد. استفاده صحیح از این امکانات و موقعیتهائی که
پیش میآید، راه پیروزیهای بعدی را هموار میکند.
هر فراخوانی که برای تحریم
انتخابات صادر میشود اگر «خانهنشینی» را به عنوان راهکار «تحریم» معرفی کند، «فراخوانی
سلبی» و ناقص است، «اعتراضی خاموش» است، که نه تنها بهره چندانی عاید جنبش اعتراضی
مردم نمیکند، بلکه به رژیم فرصت میدهد که در آرامش مطلوب، سر و ته انتخابات قلابیاش
را به هم بیاورد.
تحریم به معنی خانهنشینی
برای اجتناب از رأی دادن، پاسیوترین شکل مخالفت جامعه در برابر قدرت سیاسی حاکم
است. شایسته نیست که از مردم و جوانان پرشور و آزادیخواه کشور، که حماسه اعتراضات
عاشورا و ۲۵ بهمن ۸۹ را در کارنامه خود دارند، بخواهیم این فرصت گرانبها را از دست
بدهند و در خانههایشان بنشینند تا این رژیم ضد بشری در سایه سکوت و آرامش جامعه،
برنامههایش را پیش ببرد. مردم ایران و جوانان شجاع کشور که با این رژیم «قهر» نکردهاند
که در خانههایشان بمانند و روز انتخابات بیرون نیانند. مردم و جوانان ایران این
رژیم را نمیخواهند، بنا بر این، باید راهکارهای عملی و اکتیو برای رسیدن به این
هدف را برگزینند.
البته، رژیم به دلیل ترس
از واکنشهای غیرمترقبه مردم و خارج شدن کنترل انتخابات از دستشان و افتادن ابتکار
عمل به دست مردم، قطعاً اختناق در جامعه را گسترش خواهد داد و به بگیر و ببندهای
گسترده دست خواهد زد، علیرغم این، نباید گذاشت این فرصت غیر قابل تکرار به بطالت
از دست برود. مردم باید از هر ابتکاری استفاده کنند تا فضای روانیِ آرامی که مطلوب
رژیم است و به آن احتیاج دارد تا انتخابات نمایشیاش را به پایان برساند و با
آرامش صندلیهای مجلس را بین جناحها تقسیم کند را به هم بزنند.
پس باید مردم با عزم جزم
در خیابانها بمانند، اعتراض کنند و بساط حقهبازی انتخاباتیاش را به هم بزنند.
نباید به رژیم فرصت داد تا این گردنه صعب را آنطور که میخواهد با دردسر کمتر در
سکوت معترضین پشت سر بگذارد. به جد باید از مردم خواست به خیابانها بیایند، مراسم
انتخاباتی کاندیداهای رژیم را به هم بزنند، با پخش تراکت و شعارنویسی، کاندیداهای
دزد و فاسد رژیم را افشا کنند. باید شکل تحریم و مخالفت مردم با انتخابات قلابیِ
رژیم به گونهای باشد که حاکمیت دروغ، در دنیا افشا و رسوا شود و دنیا مخالفت مردم
ایران با این رژیم و انتخاباتاش را همانگونه که هست، ببیند.
چالشها و آینده رژیم
در انتخابات مجلس این بار
رژیم، آرایش و جناحبندیهای درونی با گذشته کاملاً متفاوت میباشد. در انتخابات
گذشته، معمولاً دو جناح «اصلاحطلبان» و «اصولگرایان» جناحهای رقیب حاضر در
انتخابات بودند. بعد از جراحی و پرتاب به بیرون اصلاحطلبان از ساختار حاکمیت،
دامنه جنگ به درون خانه کشیده شده است. الآن دعوای اصلی بر سر تصاحب کرسیهای مجلس
میان باند ولی فقیه یعنی «اصولگرایان ولائی» و دار و دسته احمدی نژاد یعنی «اصولگرایان
غیر ولائی» است. اما چالش بزرگ ولی فقیه در این شرایط:
۱- حذف احمدی نژاد و باندش در انتخابات مجلس، اگر چه تمایل قلبی ولی
فقیه است، ولی کار سادهای نمیباشد؛ زیرا در طول ۶ سال ریاست جمهوری احمدی نژاد،
ولی فقیه و همه نهادهای حکومتی برای تثبیت وی از هیچ کوششی دریغ نکردهاند، اکنون
دیگر حذف وی که تار و پود نظام به بقای او وابسته شده است، برای آنان، کار سادهای
به نظر نمیرسد؛ یعنی باند ولی فقیه به آسانی نمیتواند ریل عوض کند و او را از سر
راهش بردارد
محمدعلی جعفری، فرمانده
کل سپاه، در مورد خطر جریان احمدی نژاد برای بقاء نظام میگوید: «جریان انحرافی (باند
احمدی نژاد) یعنی کسانی که از مسیر اصولگرائی ولائی منحرف شده اند... با سر دادن
شعارها و به کارگیری ترفندهای جدید، قصد رویاروئی با انقلاب را دارند. این جریان
در آینده بطور قطع به مقابله با انقلاب بلند خواهد شد.»
روحالله حسینیان، که در
گذشته از سینهچاکان و حامیان پر و پا قرص احمدی نژاد بود و الآن در «جبهه پایداری»
در خدمت آیتالله مصباح یزدی میباشد، میگوید: «بین ما و جریان انحرافی (باند احمدی
نژاد) و فتنه (جنبش سبز) خط خون واقع شده و هیچکس نمیتواند این خط را بردارد.»
۲- اصولگرایان ولائی (باند ولی فقیه) نیز حداقل به دو دسته «جبهه
متحد اصولگرایان» به رهبری مهدوی کنی و «جبهه پایداری» یا «اصولگرایان پیشرو» به
رهبری مصباح یزدی تقسیم شدهاند. اختلافات این دو جبهه به قدری شدید است که مهدوی
کنی رهبر جبهه متحد اصولگرایان مجبور شده است برای پیوستن آنان به جبهه متحد
اصولگرایان و تعیین تکلیف کردن، خود هشدار و اخطار بدهد. وی میگوید: «برای آخرین
بار به دوستانی که به اسامی مختلف (منظور «جبهه پایداری») در مقابل جبهه متحد
اصولگرا درآمدهاند نصیحت میکنم ورود پیدا کنند، ما آنها را قبول داریم. باید
نشست و برخی اختلافات را با صحبت حل کرد. اما در این مقطع، جدائیها و... خوب نیست
و دشمن از آن سوء استفاده میکند.»
۳- باند «لاریجانی ــ قالیباف» اگر چه رقمی نیستند، ولی در میانه این
دعواهای باندها بیکار نخواهند نشست. مصباح یزدی آنان را «ساکتین فتنه» مینامد.
در چنین شرایطی که تشتت و
اختلاف سراپای باند ولی فقیه را فرا گرفته است، چه تضمینی وجود دارد که اگر نتایج
انتخابات به نفع یکی از باندهای حاکم اعلام نشود، حوادث خونین انتخابات ریاست
جمهوری دو سال پیش تکرار نشود؟
سالار آبنوش، فرمانده
سپاه استان قزوین (۱۴ اسفند ۸۹ یک سال پیش از انتخابات مجلس) وابسته به باند ولی
فقیه: «اگر نتیجه انتخابات مجلس، نتیجهای نباشد که در راستای ارزشهای ما باشد،
سال ۹۱ سال بسیار خطرناک و حتی خونینی است... زیرا ما میجنگیم.»
موفقیت باند احمدی نژاد
در مجلس به هیچ وجه خوشایند ولی فقیه و دار و دستهاش نمیباشد، زیرا که کنترل
مجلس توسط باند احمدی نژاد، یعنی تضمینی برای کسب کرسی ریاست جمهوری آینده. رئیس
جمهوری که هوادارانش از او خواستهاند که «بت بزرگ» یعنی ولی فقیه را بشکند.
پیروزی جبهه پایداری به
رهبری مصباح یزدی نه به نفع احمدی نژاد است و نه به نفع روحانیت سنتی که به دور ولی
فقیه حلقه زدهاند. با پیروزی جبهه پایداری، راه برای تصاحب کرسی ریاست مجلس
خبرگانِ رهبری، توسط مصباح یزدی باز میشود و در قدمهای بعدی، راه برای کسب کرسی
جانشینی رهبری (ولی فقیه) نیز هموار میگردد.
تنها گزینه مطلوب برای ولی
فقیه، پیروزی کامل «جبهه متحد اصولگرایان» به رهبری مهدوی کنی، یار و متحد اصلی
خامنهای، است. که در این صورت، خامنهای میتواند با همدستی وی با چالشهای مقابل
نظام، بی دردسرتر مقابله کند.
رژیم قرون وسطائی در این ۳۳
سال همیشه با مقوله انتخابات مشکل داشته است. اما این بار، در شرایطی که سهمخواهی
در انتخابات مجلس، باندهای قدرتطلب رژیم را رو در روی هم قرار داده است و خامنهای
هم ــ به خاطر از دست دادن اعتبار و نفوذ سابق خود ــ نمیتواند باندهای درون نظام
را در جهت منویات خود به خط کند و به اختلافات میان آنها خاتمه دهد، انتخابات در
بستری از نارضایتی گسترده اجتماعی و زنان و مردانی دلیر و شجاع که مترصد فرصتی برای
اعتراض و قیام هستند، اهمیتی ویژه مییابد.
محملهای مادی جنگ و دعوای باندها:
دخالت [شورای نگهبان] که
نهاد انتصابی و تحت امر ولی فقیه است در تشخیص صلاحیت کاندیداها و حذف کاندیداهای
باند مقابل، میتواند به عرصه مهمی از جنگ و دعوا بین باندهای مختلف تبدیل شود.
امور اجرائی انتخابات با
نظارت و توسط «وزارت کشور» هدایت میشود، وزارت کشور زیر نظر احمدی نژاد و باندش
اداره و مدیریت میشود. در این صورت، دست این باند در مهندسی آرای انتخاباتی، نحوه
برگزاری و کنترل صندوقهای رأی و... باز است و میتواند مسیر انتخابات را به نفع
باند خود هدایت کند، در این صورت، روشن است که باندهای رقیب ساکت و بیکار نخواهند
نشست.
آنچه روشن و قطعی است،
باندهای متخاصم درونی رژیم این بار، حتی با پذیرش بالاترین خطرات برای کل نظام،
تمام تلاش خود را به کار میگیرند تا با به کارگیری ابزارهای در دسترس، سهم بیشتری
از کرسیهای مجلس را تصاحب کنند.
بنا بر این، در شرایطی که
دیگر امکان صلحآمیز تقسیم قدرت و ثروت میان باندهای رژیم وجود ندارد، در حالی که
جناحهای رژیم به هم چنگ و دندان نشان میدهند و در موقعیتی که تضادها و اختلافات
میان باندهای رژیم به مرحله آنتاگونیستی [دشمنی و خصومت] رسیده است و همچنین در
شرایطی که مردم ایران در کمین نشسته و منتظر فرصت مناسب برای شروع قیام و اعتراضات
هستند، آیا این نمایش قلابیِ انتخابات میتواند پرده آخر تراژدی تلخ و رنجبار ملتی
شریف و رنجکشیده، طی ۳۳ سال حاکمیت سیاه نظام دینی بر کشور ما باشد؟ به عبارتی، آیا
جوانان غیور، زنان شجاع، دانشجویان قهرمان و مردم رنجدیده میهنمان میتوانند فتیله
آغازِ استارتِ پروسهِ سرنگونی رژیم را به آتش بکشند؟
محمود خادمی ــ ۲۳.۰۲.۲۰۱۲
[۴ اسفند ۱۳۹۰]
Arezo1953@yahoo.de
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
*** نظرات شما بلافاصله منتشر میگردد ***