فیلم کوتاه «ممد نبودی ببینی»
از محمد نوریزاد؛
گفتاگفت بیپرده و خیرخواهانه
با خامنهای؛
(همراه با نوشتار کامل
فیلم)
برای اینکه دختران ما به
فاحشگی برده بشوند، نیازی بود ما انقلاب بکنیم؟!
ما ورشکسته شدیم آقا! باور
کنید!
«نجواهای
نجیبانه»، ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۱: پس از فیلم «ما آدم کشتهایم!»، جدیدترین اثر محمد
نوریزاد که فیلمی است با عنوان «ممد نبودی ببینی!» منتشر گردید. وی در این اثر،
با الهام و اقتباس از شعر و آهنگ «ممد نبودی ببینی!» دوران جنگ ایران و عراق، که
کویتی پور آن را برای محمد جهان آرا و خرمشهر خوانده است، با بغض و اشک و آه و
حسرت، چنین میسراید و میخواند:
«ممد نبودی ببینی بعد تو چه کردیم!
یه دین تازه به دنیا آوردیم!
در این دین تازه، دزدی یه امر مقبوله!
دروغ و فریب، بهترین محصوله!
آه و واویلا، جوونهامون رفتن!
ما را با دزدا تنها گذاشتن!»
محمد نوریزاد در این فیلم، با استناد به «قاعده طلایی» (Golden Rule) در اخلاق، که قاعدهای است جهانشمول
و مشترک میان تمامی انسانها و ادیان و مکاتب الاهی و غیرالاهی، و بیان میدارد که:
«هر آنچه برای خود میپسندی، بر دیگران نیز
بپسند؛ و هر آنچه بر خود روا نمیداری، بر دیگران نیز روا مدار!»، بار دیگر خطابش را به سوی علی خامنهای برمیگرداند و او
را دعوت به اخلاق روامدارانه و نیز بازگشت به سوی «رضایت خداوند» میکند. محمد
نوریزاد درباره این اثر در صفحه فیسبوک خود نوشته است:
درباره فیلم کوتاه «ممد نبودی ببینی» باید بگویم
که این اثر شتابزده، گرچه از تمهیدات هنری کمبهره است، اما به دلیل محتوای صریح و
البته صمیمی آن، یکی از تأثیرگذارترین کارهای بصری من است. مأموران اطلاعات و
سپاه، ابزار حرفهای مرا بردند تا مگر دست مرا از تهیه و تولید فیلم کوتاه سازند.
غافل از این که خلق یک اثر هنری بیش از آنکه معطل ابزار جوراجور باشد، به خلاقیت و
فکر و هنرمندی محتاج است. روزی که برادران سپاه ابزار حرفهای مرا بار کردند و
بردند، به یکی از آنان که حکم بزرگترشان را داشت گفتم: ببین برادر، وسایل من مال
شما، اما با اینجا چکار میکنید؟ و دستم را روی گیجگاهم گذاردم. یعنی: با فکر من
چه میکنید؟ فیلمی که خواهید دید، یک گفتاگفت بیپرده و خیرخواهانه با رهبر است.
مدت این فیلم بیش از سی دقیقه بود که در بازپرداخت مجدد آن، آن را به حدود هجده دقیقه
تقلیل دادم. این فیلم را تماشا کنید تا ببینید من به کجای آسیبهای این روزهای
جامعهمان انگشت نهادهام. این فیلم کوتاه را به همه کسانی تقدیم میکنم که بیگناه
و بدون فرصتی برای دفاع از پای درآمدند و هیچ صدایی نیز از آنان به هیچ کجا نرسید.
تقدیم به همه بیگناهان اعدامی. تقدیم به همه شهدای جنگ. تقدیم به پدران و مادران
شهدا و آسیبدیدگان. تقدیم به همه مهاجران. و به آنان که در دوردستها هستند و
دلشان با ایران عزیز است. تقدیم به شما که آن را با حوصله تماشا میکنید.
با احترام و ادب: محمد نوریزاد
منبع: صفحه فیسبوک محمد نوریزاد
نوشتار کامل فیلم «ممد نبودی ببینی» محمد نوریزاد:
متن کامل پیادهشده این فیلم، که استخراج آن
توسط وبلاگ نجواهای نجیبانه صورت گرفته است، به شرح زیر است:
من یه مثال میزنم: فرض کنیم دو نوزاد در دو
نقطه از ایران به دنیا میآیند، در شرایط مساوی، یکی میشود محمد نوریزاد و در یک
خانواده بهائی، یکی میشود سید علی خامنهای در یک خانواده شیعه؛ حالا یکدفعه
جمهوری اسلامی ایران میآید که انسانیت را بازتعریف کند؛ محمد نوریزاد به خاطر
اینکه در یک خانواده بهائی ناخواسته به دنیا آمده، باید در تنگنا قرار بگیرد، و
سید علی خامنهای به خاطر اینکه ناخواسته در یک خانواده شیعه به دنیا آمده، باید
از همه امکانات شهروندی برخوردار باشد، ما کی هستیم که به تقسیمبندی بندگان خدا
همت میکنیم؟!
من فکر میکنم جنابعالی [خامنهای] توی صحبتهایتان
عمدتاً روی «رضایت خداوند» بسیار تأکید کردهاید
و میکنید؛ یعنی اگر عمده سخنان شما
را و عصاره سخنان شما را بخواهیم حول یک موضوع و یک محور جمعآوری بکنیم، آن هیچ
نیست الا رضایت خداوند، اینکه ما کاری بکنیم که رضایت خداوند در او باشد.
شما اگر سنی بودید آقا دوست داشتید با شما چه
جوری رفتار میکردند؟! به این پیشنهادات
من اگر اقدام بکنید، ببینیم رضایت خدا در او هست یا نیست؟
- مثلاً اینکه شما سرزده بروید پشت در منزلی که
آقای [میرحسین] موسوی الآن آنجا محصور است، گرفتار است، زندانی است؛ در بزنید، و
اجازه ورود بخواهید، و با آقای موسوی بنشینید، صحبت کنید، او را در آغوش بگیرد؛
فکر میکنید که خشم خدا را برانگیختهاید یا به رضایت او دست یافتهاید؟! من
اطمینان دارم شما از اینکه کشور ما با مشکلات بزرگ مواجه شده، در رنج هستید، به
آقای موسوی بگویید آقا، شما به گمان من رهبر، گناهکار هستید، خطاکار هستید، شما
باید محاکمه بشوید، ما برای شما یک دادگاه علنی تشکیل میدهیم، شما بیایید از
خودتان دفاع کنید؛ اما چطور باور کنم کسی که از تماشای بحرانهای جامعهاش در رنج
است، اما برای رفع این آرزوها کاری نمیکند؟
- یا همینجور بروید سراغ آقای کروبی و او را
در آغوش بگیرید، بگویید که به هر حال، ما باید این جامعه را سر و سامان بدهیم، از
بحران بیرون بیاوریم، الآن به هر حال، اجانب، دیگران، به سمت ما دارند هجوم میآورند،
برنامههایی را برای ما تدارک دیدهاند، ما را در تنگنای تحریم قرار دادهاند، ما
داخل را لااقل باید آرام نگه داریم؛ به نظر شما اینگونه سخن گفتن شما با آقای
کروبی، خشم خدا را برمیانگیزد یا موجب رضایت اوست؟!
ـ آقا بیایید بروید درِ خانه سنیها، در خانه
زندانیها، در خانه رنجدیدهها و آسیبدیدهها، خودتان پیشقدم بشوید، و آنها را
دعوت کنید به یکرنگی، دعوت کنید به آشتی!
- همینجوری خودتان بروید سرزده به زندان سر
بزنید، به یکی از زندانها، مثلاً در تهران به زندان اوین، و در شهرستانهای دیگر،
به یکی از زندانهای آنجا و با چند تن از زندانیان سیاسی صحبت کنید!
- شما اگر میرفتید در خانه سنیها و میگفتید
بیایید با هم مسجد بسازیم، در تهران، خدا راضی نبود؟! شما فیلم «محمد رسول الله»
را حتماً دیدهاید، توی آن فیلم، که به ظاهر برگرفته از احادیث ماست، [میبینید
که] خود پیامبر در ساخت مسجد همراهی میکردند؛ اگر شما خشت و آجر در آغوش بگیرید و
برای ساخت مساجد سنیان، در تهران، خودتان پیشقدم بشوید، این موجب رضایت خداوند
است یا عرصه را بر آنها تنگ بگیرید؟!
شما اگر به جامعه خودتان نگاه بکنید، به ایران
نگاه بکنید، باور میکنید که این جامعه به یک انشقاق بزرگ دچار شده، و کسی که حالا
رهبر هست، از این انشقاق، از خوف این انشقاق، نباید شب خوابش ببرد؛ من تعجب میکنم
شما چطور راحت شب سر بر بالین میگذارید، در حالی که یک چنددستگی بزرگ توی جامعه
هست، میان مردم هست؟!
شما اگر سنی بودید، دوست داشتید حاکمان شیعه با
شما چگونه رفتار کنند؟! فرض کنید شما در مدینه به دنیا آمدهاید و سنی هستید، و من
در مدینه به دنیا آمدهام و شیعه هستم، شما که حاکمیت پشت سرتان است، برای من شیعه
تنگنا ایجاد میکنید، و من در ایران مورد تنگنا واقع میشوم به خاطر اینکه شیعه
نیستم، در مدینه به خاطر این در تنگنا قرار میگیرم که شیعهام؛ در ایران، به خاطر
این در فشار قرار میگیرم که بهائیام! خوب ما این شعار بزرگ را، که بزرگان دینی
ما گفتهاند: «روا دار هر آنچه را که بر خود میپسندی بر دیگران»، این شعار کجا
باید به کار ما بیاید؟!
- شما اگر مثلاً به پاسدارهای اطراف خودتان، به
سرانی که دستشان توی واردات و قاچاق و قضایایی است که حالا به هر حال، جنابعالی
خیلی بهتر از من میدانید، به ایشان بگویید که آقا طبق قانون، شما مجاز نیستید
قاچاق کنید، شما مجاز نیستید وارد مسائل سیاسی بشوید، شما طبق قانون، مجاز نیستید
وارد مسائل امنیتی بشوید، این موجب رضایت خداوند است یا اینکه اگر اینها این کارها
را بکنند، موجب رضایت خودمان است؟!
شما اگر در یک خانواده بهائی به دنیا میآمدید،
با همین اسم و نام، دوست داشتید با شما چگونه رفتار میکردند؟!
شما رهبر یک جامعه اسلامی هستید، با ادعاهای
بزرگ؛ ما آمده بودیم برای جهان سخن تازه ابراز بکنیم؛ نه اینکه در لیست ورشکستگان
بزرگ تاریخ قرار بگیریم؛ ما ورشکسته شدیم آقا! باور کنید!
پس چرا خودتان که از حاکمان شیعه این سرزمین
هستید، عرصه را بر دیگران تنگ میگیرید؟! چرا آنها را به خودی و غیرخودی تقسیمبندی
میکنید؟! ما چرا چیزی را که بر خودمان نمیپسندیم، بر دیگران تحکم میکنیم؟! چرا
نباید برای مخالفین خودمان آنچنان فضائی ایجاد کنیم که خودمان دوست داریم دیگران
در مورد ما اجرا کنند؟! اینها را باید شما به ما آموزش بدهید! ما اینها را باید از
شما یاد بگیریم!
چرا به یک جمعیتی که در مقابل ما ایستادهاند و
ما رهبر همه آنها هستیم، نگاه میکنیم و به یک نفر، دو نفر از بین آنهمه جمعیت میگوییم
شما بیایید جلو؟! شما بیا جلو! تو یکی بیا جلو! بقیه هم بروند؟! مگر میشود؟! شما
رهبر همه مردم هستید! این پسندیده نیست که ما مردم را به دست خودمان منشق کنیم!
به هر حال، رهبر عزیز! ما با شتاب به سمت
سرنوشت نهایی خودمان داریم حرکت میکنیم؛ ما روزهای حساسی را در پیش داریم؛ شما
اگر یک نفر در یک گوشه از ایران پیدا کردید که آشفته است، ناراضی است، باید دنبالش
بدوید او را راضی بکنید؛ چرا؟ به خاطر اینکه شما در قامت یک رهبر دینی قرار گرفتید
بر سر مناسبات این کشور، یک آدم معمولی نیستید، شما مدعی جانبداری از اسلام هستید،
مدعی پرچمداری اسلام هستید، اگر شما رهبر یک کشور دیگری بودید با یک اعتقادات
دیگر، مهم نبود شاید، اختلاف هرچه میخواهد باشد!
شما اگر سنی بودید، دوست داشتید حاکمان شیعه با
شما چگونه رفتار کنند؟! چی از ما کم میشود اگر ما به آنها اجازه بدهیم باشکوهترین
مسجد را در تهران داشته باشند؟! باشکوهترین نمازها را در تهران اقامه کنند! میدانید
ما از چه نگران هستیم؟! از اینکه مساجد آنها و نمازهای آنها پرشکوه باشد و نمازهای
ما بیرونق! مشکل خودمان را با ایجاد تنگنا و بنبست برای دیگران میخواهیم حل
کنیم!
یک فردی که دزدی کرده، دادگاه علنی برایش تشکیل
میدهیم، ولی یک جوانی که یک نوشتهای داشته، یک انتقادی کرده و انتقادش را توی
اینترنت منتشر کرده، دو سال برایش زندان میبُریم پشت درهای بسته! ما وقتی یک فرد
معترض را زندانی میکنیم، یک نویسنده را زندانی میکنیم، یک جوانی که توی عرصه
اینترنت یک وبلاگ کوچک دارد، دو تا انتقاد کرده، او را میگیریم، یک سال، دو سال
زندانی میکنیم، خودمان را از نعمت پاکسازی دور میکنیم.
اینکه ما شعار بدهیم دنبال کسب رضایت خداوند
هستیم، یک شکلی دارد، اینکه معتقد به این باشیم که ما باید رضایت خدا را کسب کنیم،
چیز دیگری است. رضایت خداوند در ایجاد لبخند بر چهرههایی است که مدتهاست نخندیدهاند؛
رضایت خداوند در آرامش، آرامش روانی مردمی است که جامعهشان پاک باشد، دوست دارند
جامعهشان آزاد باشد.
برخلاف ما، طبیعت با صداقت تمام به راه خودش میرود؛
بهار طبیعت همیشه سر جای خودش است؛ زمستانش به همین شکل؛ این ما هستیم که ادعای
رفاقت میکنیم، و خیانت میکنیم؛ این ما هستیم که وعده میدهیم، و به وعدهمان عمل
نمیکنیم؛ این ما هستیم که نمایندگی میکنیم خواستهها و آرزوهای مردم را و آن
آرزوها را تباه میکنیم!
ما بخش عمدهای از عمر جامعهمان را در شعار،
تباه کردیم؛ اگرچه برای عمل کردن کمی دیر شده، ولی چه ایرادی دارد ما به مردم
مراجعه کنیم؟! به مردم بها بدهیم؛ خیلی دوست دارم شما آمار ورشکستگیهای ما را پیش
روی خودتان بگذارید و یک به یک به این سؤال بزرگ پاسخ بدهید که آیا برای اینکه ما
بشویم اول کشور پرمصرف مواد مخدر در دنیا، نیازی بود به آنهمه شهید؟! به آنهمه
آسیب؟! برای اینکه دختران ما به فاحشگی برده بشوند، نیازی بود ما انقلاب بکنیم؟!
این زمان با شتاب سپری میشود؛ فردا نه من هستم
و نه شما و نه بسیاری که الآن هیاهو میکنند و ابراز رفاقت. این گسستی که توی
جامعه ما هست، هم به لحاظ انسانی و هم به لحاظ فرو کشیدن نخبگی در جامعه ما، و فرو
کشیدن ادب و ابتدائیترین مناسبات انسانی؛ این جامعه شایسته آن آرزوهای ما نیست!
شما خاطرههای تلخی دارید از خودتان به یادگار میگذارید!
«ممد نبودی ببینی بعد تو چه کردیم!
یه دین تازه به دنیا آوردیم!
در این دین تازه، دزدی یه امر مقبوله!
دروغ و فریب، بهترین محصوله!
آه و واویلا، جوونهامون رفتن!
ما را با دزدا تنها گذاشتن!»
لینک فیلم در یوتیوب
نوشتار مرتط
------------------------------------
لطفاً از نوشتارهای زیر
نیز دیدن فرمائید
(نوشتارهای برگزیده
وبلاگ):
(به ترتیب، از نوشتارهای قدیمیتر به جدیدتر)
جنایتها
و خیانتهای جمهوری اسلامی (۱۴): احکام دهگانه شاهرودی - خمینی درباره تجاوز،
شکنجه و کشتار
جنایتها
و خیانتهای جمهوری اسلامی (۱۸): سرنوشت دردناک و رقتانگیز فرماندهان و قهرمانان
جبهههای جنگ
------------------------------
لطفاً در صورت امکان و
صلاحدید، عضو شوید:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
*** نظرات شما بلافاصله منتشر میگردد ***