جنایتها و خیانتهای
جمهوری اسلامی (۳۲):
اظهار نظر یکی از مسؤولان
اطلاعاتی:
موسوی و کروبی یک بهانه
بود
بعد از انتخابات ۸۸ ما
۱۰۰۷ کشته در کلیه کشور داشتیم
موسوی و کروبی یک بهانه
بود، نظام پر از چالشهای حلنشدنی است، مهمتر از همه شعور و شور جوانان است.
مسعود نقرهکار
... سردار... را من از کودکیاش میشناسم، پدرش
زود از دار دنیا رفت و مادر رنج بزرگ کردناش [را] بر دوش کشید. از نوجوانی عشق شهید
شدن داشت، روزی که قرار بود به جبهه برده شود مادرش او را پیش من آورد تا نصیحتاش
کنم، مادر نمیخواست او به جبهه برود و از من میخواست او را منصرف کنم. من چه میتوانستم
به او بگویم؟ به او گفتم میداند مادرش با چه مشقتی او را بزرگ کرده است؟ و میداند
حالا پا به کجا میخواهد بگذارد؟ گفتم حساب توپ و تانک و گلوله و اسارت و علیل شدن
و مرگ است، و او گفت با دانستن همه این خطرات عزم جزم کرده که به جبهه برود. و
رفت. و آنقدر دلیری و هوشیاری از خودش نشان داد که ناباورانه با سن کم به مقام
فرماندهای رسید، تا آن حد که بدون تردید اکنون از نخبگان نظامی، امنیتی و اطلاعاتی
کشور است. اخیراً تماسی تلفنی با او داشتم. راستش دلم برایش تنگ شده بود. یاد روزی
افتادم که همرا با مادرش برای خواستگاری دختری که دوستش میداشت رفتیم. حس عجیبی
به او داشتم و دارم. مثل حس و رابطه یک پدر به فرزند.
بعد از خوش و بش، و شنیدن ارشادها و نصیحتهایش،
صحبتهایمان به موسوی و کروبی و به قول او ماجرای فتنه کشانده شد.
از او پرسیدم: «نظرتان در مورد حرکت موسوی و
کروبی و آنچه که جنبش سبز گفته میشود چیست؟»
گفت: «... در واقع بررسی هر پدیده اجتماعی نیاز
به شناخت جامعه و دانش هماهنگ با آن دارد. چنین اعتراضی یا به قولی موج سبز، یک پدیده
غیرعادی و غیر قابل پیشبینی بود، و همانگونه که تا کنون مسیرش را هم ادامه داده،
به طور طبیعی وجود دارد و فعال هست؛ اجازه بدهید روشنتر صحبت کنم، جامعه ما حکومت
اسلامی است و ربطی به جمهوری ندارد و تا آنجا که من در جریان هستم، چند ماه قبل از
انتخابات، مثلاً در مورد انتخابات رئیس جمهوری، در جلسات مکرر شخص مورد نظر که باید
رئیس جمهور بعدی باشد نشان میشود، از آن به بعد، وی را توجیه و آمادهسازی میکنند
و در جریان انتخابات، روی او کار میشود و شخص مورد نظر با مهندسی انتخاب میشود،
البته این شخص مرید مطلق ولایت است و کارش هم واجب الاطاعت بودن از ولایت است، در
هر حال، ولایت فقیه صاحب الامر و صاحب الاختیار مُلک و ملت است و بقیه افراد
خدمتگزارند و در چارچوب نظام خدمت میکنند. از زمان امام، وضع به همین نحو بود، و
مقام معظم رهبری ادامه حکومت اسلامی را واجب کفائی میداند، حالا هم یک کمی امروزیتر
شدیم و به جای «خلیفه مسلمین» میگوئیم «مقام معظم رهبری». به نظر این بنده کوچک
خدا جامعهای با چنین ساختاری در عصر رسانه کاربرد نخواهد داشت. خواه ناخواه باید
خود را با مسائل جهانی و معیارهای جمهوری هماهنگ کند. در این انقلاب، با شناخت و
دانستنیهای من، ظرف سی و دو سال گذشته نزدیک به ۳ میلیون در حوادث غیرطبیعی کشته
شدند، از شهید و اعدامی، تیرباران، شکنجه، خودکشی شدهها، سلاخیشدهها و تصفیه و
مفقود شدهها و تصادفات، و بیشتر از یک میلیون معلول در تمام سطوح بالا داریم، هم
خانوادههای کشتهشدهها و هم معلولین زندگیای طبیعی میخواهند. انقلاب برای آنها
چه کرده است جز شعار؟! بعد از انتخابات ۸۸ ما ۱۰۰۷ کشته در کلیه کشور داشتیم (۱۹
مأمور انتظامی، و ۳ نفر ثارالله در این جریان کشته شدند.)، ۱۸ هزار و ۹۰ نفر دستگیری
و بازداشتی داشتیم؛ ۱۷۹۹ نفر با کیفرخواست بازداشت و زندانی شدند، و ۴۸ هزار نفر
پلاک خوردند (حضوری یا غیابی پرونده برایشان درست کردند.)؛ از مجروحین هم آمار
نداریم.
تازه این یک قلم است، حاجی یادت رفته عراقیها
در آغاز حمله هر جائی را که اشغال کردند دختران و زنان جوان را به اسارت بردند و
بقیه را از پیر و جوان و بچه را درو کردند و رها کردند زیر آفتاب خوزستان، خودت دیدی
آن بدنهای سوخته زیر آفتاب را، لااقل ناگفتههای جنگ را میدانید، چقدر در شهرها
کشته بودند، یا در نفتشهر و گیلان غرب چه کشتاری به راه انداختند، یا در زندانهای
کشور چقدر بی نام و با نام کشتند و هیچکس هم از ترس سراغشان را نگرفت، اینها را
که دیگر شما بهتر از من میدانید، یادته؟ حاجی، جامعه فرق کرده، مردم عوض شدند،
دهه ۶۰ مُرد، بچههای آنها بزرگ شدند، آنهائی که امام میگفت بچههای انقلاب تو
گهواره هستند، بزرگ شدند، اما خود انقلاب رشد نکرده، با بچهها بالا نیامده، توی
دهه ۶۰ مانده، این بچهها حق دارند معترض باشند و بگویند انقلابی که پدران ما برای
نگهداریاش جان دادند چه شد؟ این که ما میبینیم انقلاب مستبدان است.»
پرسیدم : «برخوردهای نیروی ناجا و سپاه در جریان
انتخابات را چگونه میبینید؟»
گفت: «من متأسفم، از بالا تا پائین اشتباه کردیم،
جواب مردم این نبود که رهبری علناً فتوای کشتار بدهد، راه دوری نرویم؛ اگر شهید
محمد بروجردی یا حاج ابراهیم همت یا باقری یا وصالی زنده بودند، اجازه میدادند با
نام بسیج یا سپاه توی زندان چوب و باطوم به جوانان مردم استعمال کنند یا دختران
مردم را سر و ته کنند؟ حاجی این مردم حق دارند فریاد بزنند. بغض و گریه کردم وقتی
گزارشی در قم مطالعه کردم، همین نیروی ناجا و بسیج چندین بار مزاحم عبور همسر شهید
باقری و همت شدند، حتی در یک مورد به آنها اسائه ادب کردند. فرمانده عملیات و
گزارشدهنده را خواستم و از گزارشدهنده خواستم در حضور فرمانده گزارش را بخواند،
فرماندهی که سرهنگ ناجا بود سرش را زیر انداخته بود، پرسیدم این گزارش صحیح است؟
گفت: «مأموریت انجام شده، به هر حال، در جریان شورش مردم هم بیشتر اشتباه میکنند».
از او سؤال کردم شما خانواده همت و باقری را نمیشناسید؟ گفت: «نه، من نمیشناسم»،
جاحی به شدت متأثر شدم، پر از آتش و خون شده بودم، نام مسؤولاش را پرسیدم، برادر یکی
از شهدای جنگ بود، بعد از اظهار، توضیح کافی برای توجیه و تنبیه دادم، وقتی من برای
دلجوئی به خانه شهید همت رفتم، متوجه شدم خانم محترمه ایشان و فرزندان او چه
اندازه از جریانهای پیشآمده ناراحت هستند. به صراحت گفتند بنای نظام اسلامی این
چنین نبوده، آقای احمدینژاد به تقلب منصوب شده و مقام معظم رهبری هم دانسته بر آن
صحه گذاشتند، معنایش این است که مقام معظم رهبری خود رهبری دروغ و فتنه را به عهده
داشته است. ما به مردم حق میدهیم. از همه بدتر، ظلم و ستم نظام به عزیزان مردم
است. مسلماً این مردم تا به آخر پیگیری میکنند، و خانواده محترم با ناراحتی به من
گفتند چرا شما حقایق را به مردم نمیگوئید؟ شما که متعهد و قابل قبول برای
سرافرازان جبهه هستید چرا سکوت میکنید؟»
پرسیدم: «در جریان اعتراضهای اخیر حتی سنگهای
قبور ندا و سایرین را شکستند، موضوع چیست؟»
گفت: «در جریان اعتراض باز هم فتوای اباحه از
طرف مصباح یزدی داده شد، و بعد از رفتن اژهای از اطلاعات منصوب به دادستانی فتوای
اباحه را تأیید کرده، فراموش نکردید که در سال ۶۰ طبق فتوای امام، منافقین بعد از
معدوم شدن جنازهشان میبایست در صحرا انداخته میشدند تا خوراک جانوران شوند، در
واقع، دفن جنازه منافق جایز نبود. و اگر فراموش نکرده باشید در پائیز سال ۶۰ که
جنازهها بعد از دریافت هزینه تیر به صاحبانشان تحویل داده میشد و آنها هم در
گورستانهای عمومی دفن میکردند. اما بعد از فتوای امام، با توجه به جوی که به وجود
آمد، امکان شورش همگانی خانوادهها مطرح شد. امام در ذیل همان فتوی فرمودند در شرایط
جنگی بدون نام و نشان دفن شوند، و چون جنگ بود گورستانهائی با نام کفرستان و...
در نظر گرفته شدند. اگر خانواده هم سنگ گور میگذاشتند بسیج محل مسؤول بود سنگ را
تخریب کند، مسأله اباحه هم از مصادیق «باغی» [طغیانگر] است، بنا بر این هر گونه
نشانی که داشته باشند، تخریب میشود، هر چند این کار از طرف خانوادهها انجام شد
اما جمهوری اسلامی به شدت نسبت به تخریب آنها اقدام کرد، حتی مواقعی آتش زدن گور یا
تسطیح گور وجود داشت، بله، تخریب سنگ گور ندا و سایرین به این خاطر بود.»
پرسیدم: «در مورد بازداشتیهای ۱۳ آبان نظرتان
چیست؟»
گفت: «در مورد بازداشتیهای ۱۳ آبان باید عرض
کنم بعد از افتضاحات کهریزک، قرار بر این شد که به طور کلی کلیه بازداشتیها از
ناجا تحویل اطلاعات سپاه شوند. زیرزمین دژبان مرکزی که بسیار وسیع است، آماده
نگهداری مردان و زیرزمین وزارت کشور مخصوص زنان و دختران، و قرار شد در همان جا
بازجوئی و سپس به اوین تحویل داده شوند. یک چیز را هم فراموش نکنیم، بر طبق فتوای
اباحه، هر فرد مسلمانی در حکومت اسلامی علیه فتوای ولایت امر باشد جان و مال و
ناموسش حلال بر مسلمین متقی است، بنا بر این، هنوز هم این فتوا حاکم است.
درخصوص تصفیه در وزارت اطلاعات تا کنون بیش از
۶۷۰۰ نفر تصفیه، بازخرید و اخراج شدند و تعدادی هم در دست بررسی هستند، به نظر من،
بدترین کار ممکن در شرایط فعلی که نیاز به پرسنل نظامی و اطلاعاتی هست انجام شده،
همانگونه که قبلاً عرض کردم، امکان ادغام بسیاری از آنها به معترضین و اینکه هدایت
گروهی و جمعی آنها را به عهده بگیرند بسیار زیاد است، اگر چه ظاهراً توجهی به این
موضوع نشده، در واقع یک هیاهوی عجیبی هست، مدیران موجود کار بلد نیستند و تخصص
ندارند و مملکت توسط یک گروه خاص مشورتی از بیت ولی فقیه اداره میشود، بالأخص به
سه قوه اصلی مشورت داده میشود، در واقع گروه مشورتی همه کاره است.
پرسیدم: «سردار آینده را چطور میبینی؟»
گفت: « مسلما این جریان هشدار بالائی بود به
نظام، اگر چه نظام در ظاهر خود را مقتدر نشان میدهد و از موضع قدرت حرف میزند
اما همه جریان این نیست، لرزهای که بر اساس انقلاب افتاد ه هزینه دارد، بدبختانه
چیزی که ما نداریم، سیاستمدار دانا ست که بداند در چنین مواقعی چگونه دولت و ملت
را نزدیک کند، اینجا همه چیز با فتوی ست و همان مسائلی که خودتان بهتر میدانید.
پرسیدم: «فکر میکنید جریان موسوی و کروبی تمام
شد، اعتراضها پایان یافته؟»
گفت : «... اشتباه همین جاست، موسوی و کروبی یک
جریان بود، یک بهانه بود، امکان دارد زمان آنها را کناربگذارد ولی معترضین را نه،
فضای آنها فضای آهنین نظام را شکست، عملا رودرروی نظام ایستادند، مسلما به مرور
زمان رهبراعتراض را خودشان پیدا میکنند و تازه آن وقت است که هیچ چیز نظام را نمیتواند
نجات بدهد. نظام پراز چالشهای حلنشدنی است، و مهمتر از همه شعور و شور جوانان
است.»
زیرنویس:
*
سلسله مطالبی که سی و دومین بخش آن را خواندید، اظهارات یکی از کارکنان سابق قوه
قضائیه حکومت اسلامی در شکنجهگاهها و زندانهای این حکومت، و در جبهه جنگ است.
او به عنوان شاهد تجاوز به دختران و زنان زندانی، شاهد شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی
و عقیدتی، از گوشههایی از جنایتهای پنهانمانده جنایتی به نام حکومت اسلامی پرده
برمیدارد. (با توجه به اینکه در زندانهای حکومت اسلامی، شاغلین در زندانها از
نامهای متعدد و مستعار استفاده میکردند و میکنند، نامها و فامیلیها میتوانند
واقعی و حقیقی نباشند).
برای پیشبرد گفت و گوها قرارمان این شده است که
در صورت امکان، یک هفته مسائل مربوط به سالهای گذشته مطرح شود و یک هفته مسائل
روز. راوی این سلسله مطالب سال ۱۳۸۵ ایران را ترک کرده است و در یکی از کشورهای
شرق آسیا پناهنده است، او اما به دلیل شغلهای حساس و ارتباطهای گستردهاش به هنگام
خدمت، هنوز با تعدادی از فرماندهان سپاه و نیروهای انتظامی، کارکنان قوه قضائیه و
روحانیون ارتباط دارد. اطلاعاتی که پیرامون مسائل جاری داده میشود از طریق همین
ارتباطهاست.
منبع: وبسایت «گویانیوز»
(تیتر، عکسها و ویرایش شکلی از وبلاگ «نجواهای نجیبانه»)
* دیدگاههای وارده در نوشتارها لزوماً
دیدگاه «نجواهای نجیبانه» نیست.
------------------------------------
سایر بخشهای «جنایتها و
خیانتهای جمهوری اسلامی»:
جنایتها
و خیانتهای جمهوری اسلامی (۱۴): احکام دهگانه شاهرودی - خمینی درباره تجاوز،
شکنجه و کشتار
جنایتها
و خیانتهای جمهوری اسلامی (۱۸): سرنوشت دردناک و رقتانگیز فرماندهان و قهرمانان
جبهههای جنگ
------------------------------------
لطفاً از نوشتارهای زیر
نیز دیدن فرمائید
(نوشتارهای برگزیده
وبلاگ):
(به ترتیب، از نوشتارهای قدیمیتر به جدیدتر)
------------------------------
لطفاً در صورت امکان و
صلاحدید، عضو شوید:
کاش آمار ها مستند بود.
پاسخحذفسلام دوست عزیز و گرامی. آیا انتظار دارید مرکز آمار ایران یا سازمان ثبت احوال یا سازمان بهشت زهرا یا سازمان بسیج یا بیت رهبری یا نهاد ریاست جمهوری یا... آمار رسمی اعلام نماید تا آروزی شما مبنی بر مستند بودن آمارها برآورده گردد؟!
حذف