جنایتها و خیانتهای
جمهوری اسلامی (۳۳):
«لعنت خدا بر ما که در برابر آن همه جنایت سکوت کردیم!»
مسعود نقرهکار
همه چیز ممنوع شده بود غیر از گلوله و طناب دار. مدتی
بود که البته گلوله هم ممنوع شده بود و فقط دار میزدند!
چه ساده
آدمی بی آنکه خود بداند، حیوان میشود! چه ساده! لعنت خدا بر من و ما که میبینیم و
میشنویم، اما سکوت میکنیم! لعنت بر ما! وای بر ما!
«آزاد
آزاده»، ۲۸ خرداد ۱۳۹۱:
سلسله نوشتارهای «جنایتها و خیانتهای جمهوری
اسلامی» به ایستگاه سی و سوم رسید؛ واگویههای درد و رنج و حسرت؛ روایتهایی از جانکاهترین
جلوههای جنایت جانیان جمهوری جور و جهل؛ چند روز پیش آقای مسعود نقرهکار،
راوی این سلسله نوشتارها، مصاحبهای
با شبکه تلویزیونی «میهن» انجام داد و در آن، به برخی سؤالها و ابهامها
پاسخ گفت. پیش از خواندن این بخش، به گمانم بد نباشد نگاهی نیز به این مصاحبه
بیندازید. این مصاحبه را میتوانید در لینک زیر ببینید:
خواندن نوشتار زیر نیز خالی از لطف و فایده
نیست:
تابستان سال ۱۳۶۷، شیراز
«...
در زندان عادلآباد شیراز، اعدام نمیکردند، معمولاً محکومین به اعدام را جمع میکردند
و آنها را به بازداشتگاه مرکزی سپاه شیراز (پلاک ۱۰۰) منتقل میکردند و بعد از تکمیل
پرونده، برای اعدام به پادگان امام حسین میبردند. گاهی قربانیان را از همان عادلآباد
مستقیم به پادگان امام حسین منتقل و اعدام میکردند. به ندرت در بازداشتگاه مرکزی سپاه
اعدام میکردند.
آن روز به طور استثنا ۱۴ تن از توابها را در همان
بازداشتگاه سپاه شیراز اعدام کرده بودند. یکی از ظهرهای اواخر تابستان بود، هوا نسبتاً
خوب بود و آسمان صاف. در اصلی بازداشتگاه رو به خیابان بود اما کسی اجازه نداشت جلوی
در بازداشتگاه تردد کند و بایستد. آن سوی خیابان، خانوادههای زندانیان جمع شده بودند
تا از سرنوشت عزیزانشان، که مدتی ملاقاتهایشان قطع شده بود، خبری بگیرند.
از دریچه اتاقی که گاهی به عنوان محل کار از آن
استفاده میکردم، خانوادههای زندانیان را میدیدم. پدرها و مادرها و همسرها و فرزندانی
که با بهت و حیرت، و با بغض و گریه، و ناآرام، منتظر بودند تا خبری از عزیزانشان به
دست آورند. بیش از یک ماه بود که ملاقاتها قطع شده بودند. همه چیز ممنوع شده بود غیر
از گلوله و طناب دار. مدتی بود که البته گلوله هم ممنوع شده بود و فقط دار میزدند!
از دار استفاده میکردند. هیچکس به خانوادههای سرگشته و پریشان و چشم به راه پاسخ
و خبری نمیداد. اجازه نمیدادند حتی به بازداشتگاه نزدیک شوند. اگر جوابی هم در کار
میبود این بود: «ما چیزی نمیدانیم».
در غربی بازداشتگاه، در آهنی بزرگ باز شد. حدود
۱۲ ظهر بود. نیسان آبیرنگ چادردار وارد بازداشتگاه شد. بوی تند خورشت قیمه توی خیابان
و محیط بازداشتگاه پیچیده بود. چادر نیسان نیمهباز بود و دیگهای غذا دیده میشدند.
حتمی خانوادهها خوشحال شده بودند و خیال میکردند این غذاها برای عزیزان آنها هم
هست. شک نمیکردند که از اینهمه غذا عزیزانشان هم سهمی خواهند برد. دیگهای غذا به
آنها این امید را هم میدادند که فرزندانشان حتمی زنده هستند که اینهمه غذا برایشان
برده میشود. عارفی، محسن، هادی و رضا با زحمت دیگهای سنگین غذا را پیاده کردند. و
روی چرخ دستی حمل غذای بازداشتگاه قرار دادند. (از این چرخ دستی گاهی به عنوان برانکارد
استفاده میکردند و زندانیان بیمار و شکنجه شده را با آن به درمانگاه میبردند، به
این چرخ دستیها به تمسخر، بنز یا بنز ضد گلوله هم میگفتند). رضا چرخ دستی را از نیسان
دور کرد و نیسان روبهروی بند عمومی زندان توقف کرد.
بازجوها و شکنجهگرها اعدامیهای را با دقت در نیسان
جاسازی کردند. آن روز ۱۴ قربانی در نیسان گذاشتند و چادر پشتی آن را انداختند. و این
کار را چنان ماهرانه انجام دادند که همه چیز عادی جلوه میکرد. رضا راننده نیسان، خونسرد
و آهسته از جلوی چشم خانوادهها رد شد. انگار هیچ اتفاقی نیفتاده بود.
نام برخی از حکام شرع و دادستانهای شیراز و...
۱ـ
حسن قضائی، حاکم شرع دادگاه انقلاب شیراز، قم، کرمان؛
۲ـ
حجتالاسلام محمدحسن ستوده، حاکم شرع دادگاه انقلاب شیراز و مسؤول دادگاههای انقلاب
ساوه؛
۳ـ
حجتالاسلام علیاکبر نوربخش، حاکم شرع دادگاههای انقلاب شیراز، گرگان و مشهد؛
۴ـ
رضا عندلیبی، حاکم شرع دادگاههای انقلاب شیراز، جهرم، بندرعباس، اصفهان و نیریز؛
۵ـ
علیاکبر ماهرخزاد، دادستان کازرون، شیراز، بازپرس و دادیار در اوین؛
۶ـ
حجتالاسلام صادق رضائی، دادستان انقلاب اسلامی کرمان، و دادستان انقلاب نیروهای مسلح؛
۷ـ
حجتالاسلام علی یونسی، حاکم شرع شیراز، بندرعباس، اصطهبانات، جهرم، نیریز، اصفهان،
تهران (حاکم شرع مستقر در وزارت اطلاعات) و وزیر اطلاعات در دوره خاتمی؛
علی یونسی |
۸ ـ
حجتالاسلام محمد سلیمی [دادستان فعلی دادگاه ویژه روحانیت]، قاضی ویژه دادگاه روحانیت، رئیس دادگاه تجدید نظر، رئیس دادگاههای
انقلاب اسلامی کرمانشاه و بندرعباس، شیراز، مشهد و... و رئیس دادگستری مشهد؛
محمد سلیمی |
۹ـ
حجتالاسلام محمدحسین انصاری، حاکم شرع شیراز، خوزستان، اصفهان؛
۱۰-
حجتالاسلام رسولی، دادستان انقلاب شیراز، بندرعباس، تبریز و...؛
۱۱ـ
حجتالاسلام مصیبی، حاکم شرع شیراز، بوشهر، اوین؛
۱۲ـ
حجتالاسلام محسنی، حاکم شرع شیراز، مشهد، بندرعباس و بوشهر؛
۱۳ـ
حجتالاسلام علیپور، حاکم شرع شیراز، اصفهان، آبادان، تبریز و مشهد؛
۱۴ـ
حجتالاسلام نکونام، حاکم شرع شیراز، اوین، تبریز، رشت، زاهدان؛
و...
زیرنویس:
* سلسله
مطالبی که سی و سومین بخش آن را خواندید، اظهارات یکی از کارکنان سابق قوه قضائیه حکومت
اسلامی در شکنجهگاهها و زندانهای این حکومت، و در جبهه جنگ است. او به عنوان شاهد
تجاوز به دختران و زنان زندانی، شاهد شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی و عقیدتی، از گوشههایی
از جنایتهای پنهانمانده جنایتی به نام حکومت اسلامی پرده برمیدارد. (با توجه به
اینکه در زندانهای حکومت اسلامی، شاغلین در زندانها از نامهای متعدد و مستعار استفاده
میکردند و میکنند، نامها و فامیلیها میتوانند واقعی و حقیقی نباشند).
برای پیشبرد گفت و گوها قرارمان این شده است که
در صورت امکان، یک هفته مسائل مربوط به سالهای گذشته مطرح شود و یک هفته مسائل روز.
راوی این سلسله مطالب سال ۱۳۸۵ ایران را ترک کرده است و در یکی از کشورهای شرق آسیا پناهنده
است، او اما به دلیل شغلهای حساس و ارتباطهای گستردهاش به هنگام خدمت، هنوز با تعدادی
از فرماندهان سپاه و نیروهای انتظامی، کارکنان قوه قضائیه و روحانیون ارتباط دارد.
اطلاعاتی که پیرامون مسائل جاری داده میشود از طریق همین ارتباطهاست.
منبع: وبسایت «گویانیوز»
(تیتر، عکسها و ویرایش شکلی از وبلاگ «نجواهای نجیبانه»)
* دیدگاههای وارده در نوشتارها لزوماً
دیدگاه «نجواهای نجیبانه» نیست.
------------------------------------
سایر بخشهای «جنایتها و
خیانتهای جمهوری اسلامی»:
جنایتها
و خیانتهای جمهوری اسلامی (۱۴): احکام دهگانه شاهرودی - خمینی درباره تجاوز،
شکنجه و کشتار
جنایتها
و خیانتهای جمهوری اسلامی (۱۸): سرنوشت دردناک و رقتانگیز فرماندهان و قهرمانان
جبهههای جنگ
------------------------------------
لطفاً از نوشتارهای زیر
نیز دیدن فرمائید
(نوشتارهای برگزیده
وبلاگ):
(به ترتیب، از نوشتارهای قدیمیتر به جدیدتر)
------------------------------
لطفاً در صورت امکان و
صلاحدید، عضو شوید:
با سلام به نظر من بزرگترین جنایت رژیم علت زلزله بم است من مخقق زلزله بم هستم و به مدت ده سال در مورد علت زلزله بم تحقیق کرده ام و با ادله قطعی به این نتیجه رسیده ام که علت زلزله بم انفجار زباله های هسته ای روسیه بوده است که چند روز قبل از زلزله در یک منطقه ممنوعه نظامی متعلق به سپاه ثاراله کرمان به نام کوه کپوت مدفون شده بودند
پاسخحذفدرود و ادب و سپاس. امکان دارد برخی از «ادله قطعی» که مد نظر شماست را برای بنده ارسال بفرمایید تا بتوانم نتایج تحقیقات شما را به صورت مستند، منتشر کنم؟ سپاس
حذف