-------------------------------------------------------------
اصلاحیه (تکذیبیه) ضروری:
عباس خسروی فارسانی: بر اساس پیگیریهای صورتگرفته، این
خبر، واقعیت نداشته و بر پایه شایعهپردازی بوده است. بنا بر این، از خوانندگان، و
بهویژه مردم پاک و بیآلایش شهر نافچ، صمیمانه پوزش میطلبم و نیز بسیار سپاسگزار
دوستانی هستم که پیگیر امر گردیدند.
این خبر، بر اساس اطلاعاتی بوده که فردی که خود را از
اهالی شهر نافچ معرفی کرده بود، به من انتقال داده بود و بر اساس وظیفه انسانی و
حقوق بشری منتشر شده بود. در عین حال، برای اطلاع خوانندگان از متن خبر تکذیبشده،
اصل خبر، حذف نمیگردد.
از نادرست بودن این خبر، بسیار خوشحال شدم، هرچند
متأسفانه وقوع حوادثی از این قبیل، در ایران عزیز، اندک نیست.
-------------------------------------------------------------
جنایتی جانکاه:
قتل «زهرا» به دست پدری
با نگاه بسیجی-ایدئولوژیک
چکیده:
در کشوری که من زندگی میکنم جنایتهای اینچنینی کم نیستند و جالب آنکه معمولاً جانیان این جنایات، تعصب را برای خود افتخار میدانند. این خبر شاید انعکاس جهانی پیدا نکند، اما در شهر من در استانی محروم در ایران عزیزمان، دلهای بسیاری را به درد آورده است، همه دنبال چاره میگردند و کمتر کسی راهحلی درست ارائه میدهد
عباس خسروی فارسانی: گزارشی از سوی یک هماستانی در
شهر «نافچ» در استان چهارمحال و بختیاری به دستم رسیده است؛ روایتی از قتل فجیع و
دردناک دختر به دست پدر، برخاسته از یک داوری نادرست و شتابزده و به دنبال آن،
اقدامی جنونآمیز و به دور از فکر و اندیشه؛ من، با توجه به اینکه زادگاهم در
استان چهارمحال و بختیاری است، شهر کوچک «نافچ» و وضعیت فرهنگی و مذهبی آن را بهخوبی
میشناسم و بارها به آنجا رفتهام؛ مردمانی پاک و سادهدل، بیریا و...؛ اما به
ناگاه، فردی ناآگاه، با نگاهی برخاسته از تعصب کور و ایدئولوژیک و نشأتگرفته از
باورها و تلقینهای سراسر نادرست، به نام غیرت، با دختر، خانواده، خود و احساسات
پاک شهر خود چنین میکند؛ ای کاش جمهوری اسلامی اینچنین مفاهیم را تهی از محتوا و
دارای معنای منفی نمیکرد! ای کاش...!
ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی:
«پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد، قصاص نمیشود
و به پرداخت دیه قتل به ورثه مقتول و تعزیر، محکوم خواهد شد.»
امیدوارم آسیبشناسان اجتماعی- فرهنگی و فعالان حقوق
بشر و حقوق زنان، بیش از پیش، چنین مواردی را مورد توجه قرار دهند تا دیگر بار،
شاهد تکرار چنین فجایع جانکاه و دردناکی نباشیم؛ گزارش را، بدون هیچگونه دخل و
تصرفی، بخوانید؛ داوری با شما:
«روز دوشنبه ۲۴ تیرماه سال ۹۲ شهر کوچک «نافچ» واقع در ۲۰ کیلومتری شهرکرد شاهد جنایتی بود که زائیده تفکر
طالبانی است. مردی ۴۹ ساله، کارگر بسیجی و
دارای ۴ فرزند به نام حسینعلی
رئیسی، به خاطر آنکه دخترش شمارهای ناشناس در گوشی موبایلش داشت، آنقدر او را
کتک زد تا دختر ۱۸ ساله تسلیم مرگ شد.
به گواهی یکی از همسایگان، ساعت ۲ بعدازظهر حسینعلی وارد خانه میشود و میبیند دخترش
در حیاط خانه مشغول صحبت با مویایل است؛ او اصلاً برای فرزندانش موبایل نمیخرید،
فقط این گوشی را در خانه گذاشته بود تا همه از آن استفاده کنند. او از دختر میپرسد:
با کی صحبت میکنی؟! دخترک جواب میدهد: فریبا یکی از همکلاسیهایم.
بعد از آن، مرد متعصب مشکوک، گوشی را برداشته و با
اندک سواد خود شماره آخر را میگیرد؛ پسری پشت خط جواب میدهد؛ مرد بدون لحظهای تأمل،
گوشی را به دیوار میزند و با چوب، به جان زهرا، دختر ۱۸ ساله خود، میافتد، به گفته پزشکی قانونی، ۵ ضربه محکم به صورت و سر زهرا وارد شده که باعث خونریزی
مغزی و مرگ او بوده است
مادر زهرا و برادران کوچکش وقتی عصبانیت پدر و ضربات
چوب را میبینند که به سر زهرا میخورد، شروع به فریاد و کمکخواهی از همسایگان میکنند؛
دقایقی نگذشته که همسایه وارد خانه شده و حسینعلی را از پیکر بیجان دختر دور میکند.
گوشی موبایل کمی آنطرفتر افتاده است، به خاطر اینکه
به دار قالی برخورد کرده بود صدمهای ندیده و مرتب زنگ میخورد. همه دور زهرا جمع شدهاند و میبینند خون همه صورتش
را گرفته؛ او را به بهداری شهر میرسانند، به محض رسیدن، به اتاق احیا برده میشود
و پزشکان مرگ را ثبت میکنند.
حسینعلی هر شب در مسجد نماز میخواند، او در جلسات بسیج
محل شرکت میکند، کارگر است اما به واسطه بسیجی بودن وضع مالی بدی ندارد، اما دچار
آنچنان تعصب خشک و جاهلانهای است که حتا چند لحظه نیندیشید ممکن است اشتباه کرده
باشد؛ که کرده بود.
او نمیدانست آخرین شماره گرفته شده مربوط به خانه
برادرزنش بوده و نیم ساعت قبل از زهرا، همسر حسینعلی با برادرش تلفنی صحبت کرده
بود. او نمیدانست این زهرا نبوده که به فریبا زنگ زده، بلکه فریبا بوده که به
موبایل زنگ زده بود و با زهرا صحبت میکرد. در لحظه مرگ زهرا، دایی او مرتب به
موبایل زنگ میزد تا بپرسد چه کسی شماره او را گرفته و سریعاً قطع کرده.
زهرا امشب در کنار خانوادهاش نیست، مادر او هنوز بیهوش
است و در بیمارستان با داروهای آرامبخش به خواب رفته است. پدر در بازداشت است و
نمیدانم با خود چه میگوید.
آیا آنانی که هر شب در مسجد محل برای حسینعلی و سایرین
سخنرانی میکنند و او را به سمت تفکری بیمغز هدایت میکنند، سهم خود را از این
جنایت میدانند؟!
در کشوری که من زندگی میکنم جنایتهای اینچنینی کم
نیستند و جالب آنکه معمولاً جانیان این جنایات، تعصب را برای خود افتخار میدانند.
این خبر شاید انعکاس جهانی پیدا نکند، اما در شهر من
در استانی محروم در ایران عزیزمان، دلهای بسیاری را به درد آورده است، همه دنبال
چاره میگردند و کمتر کسی راهحلی درست ارائه میدهد.»
-------------------------------------------------------------
بیشتر بخوانید:
-------------------------------------------------------------
دعوت از شما نجیب گرامی؛ در فیسبوک به ما بپیوندید:
معرفی و دانلود کتاب:
-------------------------------------------------------------
با تشکر از شما
پاسخحذفلطفا کتاب زیر را هم که نقش روشنگری زیادی دارد مطالعه بفرمایید:
https://docs.google.com/viewer?url=http://www.aqeedeh.com/book_files/view/ensane-aqel-PDF.pdf&pli=1
متن زایده ذهن نویسنده است
پاسخحذفاشتباهاتی زیادی درون متن است
سعی کنید حرمت تریبون را نگه دارید مخاطبانتان ریزش می کند